تقاص عشق فصل part

تقاص عشق/ فصل ۲ / part ۱۴۶


رفت راننده ماشین رو آماده کرده بود ات روبه راننده کرد
ات : نمی‌خواد که همراه بیای می‌خوام خودم رانندگی کنم
راننده : چشم خانم
سوار ماشین شد و حرکت کرد
تویه راه بود که شیشه ماشین رو داد پایین نسیم خنکی که به صورتش میخورد احساس سر زندگی بهش میداد خیلی وقت بود که رانندگی نکرده بود انگار دوباره زندگی میکرد یعنی همه چی درست شده بود لبخند بر لب اون دختر غمگین اومده بود مثله گل پژمرده ای بود که تازه شده بود
.......... ....
تویه راه روی بیمارستان قدم میزد تا اینکه رسید به اتاقی که جیمین توش بود وارده اتاق شد با دیدن بیتگرام و پولیس ها و هیون سو که پیشه جیمین بودن سمتشون رفت
ات : کمیسر مشکلی پیش اومده
هیون سو : نه مشکلی نیست بازجویی آقای پارک تموم شد
ازتون شکایت نکرد
جیمین : شما همدیگه رو میشناسید
ات : آره
هیون سو : تقریباً
بیتگرام : رفیق مونه
هیون سو : خانم ات فعلا
هیون سو همراه و بقیه پولیس ها از اتاق بیرون رفتن ات ظرف غذا رو گذاشت رویه میز کناره تخت بیتگرام سمته دینا رفت و اون رو در آغوش اش گرفت
بیتگرام: کی میخواد بره شهر بازی
دینا : من من میلم من میلم عمو جون من میلم
بیتگرام: پیش یه سوی شهر بازی
دینا : بای بای بابایی مامانی
اون ها از اتاق رفتن ات از رویه صندلی‌ بلند شد ظرف غذا رو برداشت و سرش رو باز کرد رویه تخت نشست و ظرف سئولئونگ تانگ رو جلوی جیمین گذاشت چنگال و قاشق رو کنارش گذاشت
ات : امتحانش کن ببین چطوری شده خودم درست کردم
جیمین : قراره بعد از چند ماه برای اولین دفعه دست پخته پارک ات رو امتحان کنم
ات با لبخند به جیمین خیره شد جیمین قاشق رو برداشت و کمی از سوپ آش خورد ات با ذوق بهش خیره شده بود
ات : چطور شده
جیمین : اوممم سئولئونگ تانگ
ات با نامیدی گفت ات : بد شده
جیمین : بیا نزدیک
ات نزدیکش شد جیمین بوسه کوچیکی از گونه ات گرفت ات دست شو گذاشت رویه گونش و با لبخندی که میخواست پنهان کنه گفت
ات : هی قراره بود طعم غذا رو بگی
جیمین : همینطوری که خوشگلی دست پختت هم خوشمزه ست
ات با همان لبخند رو لب هایش ظرف غذا رو برداشت و قاشق رو از جیمین گرفت و خودش به جیمین غذا میداد ...
دیدگاه ها (۲)

تقاص عشق/ فصل ۲ / part,۱۴۷جیمین : بسه ات ببین همه شو خوردمات...

تقاص عشق/ فصل ۲/ part ۱۴۸ات : هیسس چانسو پسرم چرا داری گریه ...

پارت حذف شده ۱۳۹ فیک تقاص عشق اسلاید آخر هیون سو

تقاص عشق/ فصل۲ / part ۱۴۵دکتر وارده اتاق شد ات سریع بلند شد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط