وی ات
وی. ات
که چشمم خوردبه لباس هایی که روی زمین افتاده امیدواربودم اون چیزی که فکر میکنم نباشه(پس چیه خواهرم رفته حموم؟) ولرد اتاق شدم و دیدم جین و یه دختره ل. خ. ت توی بغل همن نفس بالا نمی اومد نمیتونستم قلبمو احساس کنم ظرفارو محکم روی زمین پرت کردم و جیغ بلندی کشیدم
ات: جینننننن
جین به خودش اومد و دید ات جلوش وایساده
جین: ات عشقم صبرکن برات تو ضیح میدم
سوزی ولش کن عشقم (همون دختره که جین باهاش به ات خیانت کرده)
جین: خفه شو هرزه (عربده)
ات: میدونی من ازخانوادم فاصله گرفتم به خاطر تو ازت متنفرم(گریه شدید)
جین: ات غلط کردم نرو خواهش میکنم ازت
ات بدون توجه به جین از کنارش رد میشه
راوی
ات به سمت خونه میره و همه ی لباساشو جمع میکنه و حلقشو در میاره و میزاره روی میز و بعد به سمت خونه ی میا دوستش میره ـ
پرش زمانی به خونه ی میا
میا: دختر اروم باش (بغض)
ات: میا چرا مگه چی براش کم گذاشتم (گریه)
میا: نمیدونم مهم اینکه الان تنها نیستی من و بچت پیشتیم(گریه)
ات: خیلی عوضی هستی جین(عربده)
میا دوست خودش رو که براش حکم خانواده رو داشت در اغوش میگره تاشاید یکمی اروم شه
ویوجین
وقتی ات رفت لباساش سوزی رو پرت کردم جلوش و اون به گریه رفتم داشتم از اتاق با گریه شدید خارج میشدم که چشمام ندید و گیر کردم به یه چیزی شبیه ظرف چشمم خورد به....
شرایط ۱۰لایک ۱۰کامنت ❤❤❤
که چشمم خوردبه لباس هایی که روی زمین افتاده امیدواربودم اون چیزی که فکر میکنم نباشه(پس چیه خواهرم رفته حموم؟) ولرد اتاق شدم و دیدم جین و یه دختره ل. خ. ت توی بغل همن نفس بالا نمی اومد نمیتونستم قلبمو احساس کنم ظرفارو محکم روی زمین پرت کردم و جیغ بلندی کشیدم
ات: جینننننن
جین به خودش اومد و دید ات جلوش وایساده
جین: ات عشقم صبرکن برات تو ضیح میدم
سوزی ولش کن عشقم (همون دختره که جین باهاش به ات خیانت کرده)
جین: خفه شو هرزه (عربده)
ات: میدونی من ازخانوادم فاصله گرفتم به خاطر تو ازت متنفرم(گریه شدید)
جین: ات غلط کردم نرو خواهش میکنم ازت
ات بدون توجه به جین از کنارش رد میشه
راوی
ات به سمت خونه میره و همه ی لباساشو جمع میکنه و حلقشو در میاره و میزاره روی میز و بعد به سمت خونه ی میا دوستش میره ـ
پرش زمانی به خونه ی میا
میا: دختر اروم باش (بغض)
ات: میا چرا مگه چی براش کم گذاشتم (گریه)
میا: نمیدونم مهم اینکه الان تنها نیستی من و بچت پیشتیم(گریه)
ات: خیلی عوضی هستی جین(عربده)
میا دوست خودش رو که براش حکم خانواده رو داشت در اغوش میگره تاشاید یکمی اروم شه
ویوجین
وقتی ات رفت لباساش سوزی رو پرت کردم جلوش و اون به گریه رفتم داشتم از اتاق با گریه شدید خارج میشدم که چشمام ندید و گیر کردم به یه چیزی شبیه ظرف چشمم خورد به....
شرایط ۱۰لایک ۱۰کامنت ❤❤❤
- ۶.۳k
- ۰۶ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط