فیک ددی های وحشی پارت هفدهم
کوک: بیا صبحونه
ته: اوکی، ات، ات
کوک: بیبی
ات: هومممم؟
کوک: پاشو دیگه الان وقت خواب نیست خوشگلم، بیا صبحونه بخور
ات: اوم باشه بیدار شدم، اومم چقدر خوشمزس
کوک: بله بله، همه ی غذا های من خوشمزس
ات: ایش از خود راضی
ته: اول صبحی شروع نکنین بخورین
زینگ زینگ
ته: پوف کیه الان، من رفتم در رو باز کنم
کوک: بیبی؟
ات: هوم؟ کوک: توی شرکت شما پسر هم هست؟
ات: آره خیلی. چرا؟
کوک: چشمم روشن پس اونجا پر پسره هان؟
ات: نه نه ببین، اونجا پسر هست ولی فقط یکیش به من نزدیکه که لینوعه. خودت هم میدونی بادیگاردمه منشیم هم دختره
ته: اوکی، ات، ات
کوک: بیبی
ات: هومممم؟
کوک: پاشو دیگه الان وقت خواب نیست خوشگلم، بیا صبحونه بخور
ات: اوم باشه بیدار شدم، اومم چقدر خوشمزس
کوک: بله بله، همه ی غذا های من خوشمزس
ات: ایش از خود راضی
ته: اول صبحی شروع نکنین بخورین
زینگ زینگ
ته: پوف کیه الان، من رفتم در رو باز کنم
کوک: بیبی؟
ات: هوم؟ کوک: توی شرکت شما پسر هم هست؟
ات: آره خیلی. چرا؟
کوک: چشمم روشن پس اونجا پر پسره هان؟
ات: نه نه ببین، اونجا پسر هست ولی فقط یکیش به من نزدیکه که لینوعه. خودت هم میدونی بادیگاردمه منشیم هم دختره
- ۱۸.۹k
- ۰۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط