ارزش عشق به توان چند

ارزش عشق به توان چند؟
Part 4
تهیونگ آروم خندید
ماشین رو روشن کرد و به سمت کلاس ات رفت
همش هم ات رو توی آینه نگاه میکرد
چند دقیقه بعد
تهیونگ ماشین رو نگه داد
تهیونگ: بفرمایید
ات: مرسی
ات پیاده شد
تهیونگ: ساعت ۷ و ربع جلو در آموزشگاهم
ات: هوف نمیخواد
تهیونگ: میخواد..
بدون اینکه بزاره ات چیزی بگه گاز‌کرفت و رفت
ات: ایش مردک هول...
۱ ساعت بعد
ات منتظر تهیونگ بود
تهیونگ اومد.
ات سوار ماشین شد
تهیونگ: خانوم.. لطف کن دفعه بعد به خودت زحمت بده جلو بشین
ات: هه انتظار داری بهت شمارم رو هم بدم؟
تهیونگ: راننده شخصیت که نیستم.. هستم؟(پوزخند)
ات: مگه من مجبورت کردم بیای دنبالم؟
تهیونگ: بیا جلو
ات: راحتم...
تهیونگ‌: جلو بشین
ات: اصلا ماشینو بزن کنار میخوام‌پیاده شم
تهیونگ‌ماشین رو نگه داشت
میخواست لج ات رو در بیاره
تهیونگ: بفرمایید مادمازل
ات: حداقل یه ذره اسرار کن....
تهیونگ: خودت‌گفتی.. نمیتونم به زور ببرمت جایی که.
ات: منو ببر خونه
تهیونگ" راننده شخصیت نیستم.. ( خنده آروم)
ات: هوف.. خیل خب .. لطفا منو ببر خونه( چشم قره)
تهیونگ: حالا شد
ماشین رو روشن کرد و دوباره به راهش ادامه داد
شرایط پارت بعد
۱۴لایک
دیدگاه ها (۱)

ارزش عشق به توان چند؟Part 4تهیونگ آروم خندیدماشین رو روشن کر...

ارزش عشق به توان‌ چند؟Part 5جلو در خونه وایسادات: مرسیمقداری...

ارزش عشق به توان چند؟Part 3یجی: مشکوک میزنیاات: خب راستش ران...

ارزش عشق به توان چند؟Part 2تهیونگ: سلام خانم... شما اسنپ خوا...

میکنه و میگه تهیونگ: بیبی داری عصبیم میکنی خونه من نه خونمون...

𝚙𝚊𝚛𝚛11سوهو.. عذر میخوام ات منو ببخش واستا تو الان داری داداش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط