خوش خیال کاغذی

(خوش خیال کاغذی)

دستمال کاغذی به اشک گفت

قطره قطره ات طلاست

یک کم از طلای خود خراج میکنی؟

عاشقتم

با من ازدواج میکنی؟

اشک گفت:

ازدواج اشک و دستمال کاغذی!هه

تو چقدر ساده ای

خوش خیال کاغذی

تو ازدواج ما

تو مچاله میشوی

چرک میشوی تکه ای زباله میشوی

پس برو بیخیال باش

عاشقی کجاست؟تو فقط دستمال باش

دستمال کاغذی دلش شکست

گوشه ای کنار جعبه اش نشت

گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد

در تن سفید نازکش دوید

خون درد

آخرش دستمال کاغذی مچاله شد

مثل تکه ای زباله شد

او ولی شبیه دیگران نشد

چرک و زشت مثل این و آن نشد

رفت اگر چه توی سطل آشغال

پاک بود عاشق و زلال

او با تمام دستمال کاغذی ها فرق داشت

چون که در میان قلب خود

دانه های اشک داشت
دیدگاه ها (۵)

# عشق :)

بادکنک هم که باشیمیه روزی بر اثر یه عاملی منفجر میشیممی ترکـ...

هدیه من برای کریسمس : رز - unfair - پارت 2 نگاهت را میدزدی و...

روانی منP55(پایان)

p¹²شبیه روح بود.. شنبه رسید.. و جونگکوک وارد خونه شد.. ات سر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط