چه آمده به سرت ماه مننمی خندی

چه آمده به سرت ماه من؟نمی خندی
چه بی قراری و انگار سخت در بندی

چه آمده به سرت؟ تلخ گشته اوقاتت
تویی که حضرت عشقم!خودت خود قندی

به گریه ات بسپار این کلاف بغضت را
بخند پیش جهانی بدون مانندی

برقص وعشوه بیاو دوباره عشق بپاش
ببینمت گل نازم! همیشه خرسندی

منیکه روز وشبم را پرستشت کردم
مقدسی تو برایم خود خداوندی

تو مثل پادشهی که برای مردم خود
همیشه دوستی و عشق آرزومندی

فقط بگو نفسم بادلم چرا سردی؟
چه کرده ام به دلت از دلم تو دل کندی؟

چه دل خوشی قشنگی همینکه در فکرم
تو هم به فکر منی بی قرار می خندی
دیدگاه ها (۳)

بغض تنهایی نشسته در گلو ، یادت بخیرعاقبت من هم کنم با غصه خ...

فلانی جانم،چند روزی می شود که در عکس پروفایلت، یک غریبه می خ...

.دلم گرفته برایم ترانه می خوانی؟برای مرغ دل از آشیانه می خوا...

بی تویلداست شبم،فاصله ها طولانیستحاصل این همه کنکاش،فقط حیرا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط