my fierce daddy
#my_fierce_daddy
#P_26
ته: چرا
ات:اونجا خیلی گرونه
ته: پول مهم نیست
ات: اها
ته:بله
اجوما نوشیدنی ها رو اورد نوشیدنی ها رو خوردیم و رفتم سمت اتاق لباسمو عوض کنم
یک پیراهن سفید و شلوار راستا مشکی و با کت مشکی پوشیدم و منتظر ات توی مبل سالن نشستم
بعد از ده دقیقه ات با یک کت کوتاه و شلوار ستش با کراپ خاکستری پرنگ اومد پایین
ات: خوب شدم؟
ته: خوب؟ عالیه
ات: خب خوبه ست کردیم
لبخندی زدم دستش و گرفتم و رفتیم سمت ماشین
رسیدیم به مرکز خرید ماشین و گذاشتیم پارکینگ و رفتیم داخل
ات: اول از کجا شروع کنیم ؟
ته: میخوای اول لباستو بخر تا بدونی چه کفشی بخری
ات: اره خوبه
رفتیم داخل یک مغازه و اونجا ات یک پیراهن مجلسی سفید انتخواب کرد ولی خیلی باز و بود و نزاشتم بخره رفتیم مغازه بعدی که کلا چیزی انتخاب نکرد
مغازه بعدی از پشت شیشه یک ست لباس و کیف و کفش پیدا کرد که خوب بود و انتخواب همون شد( عکس میزارم)
بعد از خرید اون لباس رفتید وسایل آرایشی و بدلیجات هم خرید .
خرید ها که تموم شد رفتیم سمت ماشین سوار ماشین شدیم که ات گفت
ات: ته راجب اون حرفتم فکر کردم
ته: کدوم
ات: ازدواج
تموم بدنم سرد شد و از جوابش میترسیدم
ته: خب ؟ نتیجه؟
ات: جوابم مثبته
از خوشحالی چشمام برق میزد
اروم دستشو گرفتم و روی دستش بوسه گذاشتم
رفتیم خونه و
.......ادامه دارد.....
#P_26
ته: چرا
ات:اونجا خیلی گرونه
ته: پول مهم نیست
ات: اها
ته:بله
اجوما نوشیدنی ها رو اورد نوشیدنی ها رو خوردیم و رفتم سمت اتاق لباسمو عوض کنم
یک پیراهن سفید و شلوار راستا مشکی و با کت مشکی پوشیدم و منتظر ات توی مبل سالن نشستم
بعد از ده دقیقه ات با یک کت کوتاه و شلوار ستش با کراپ خاکستری پرنگ اومد پایین
ات: خوب شدم؟
ته: خوب؟ عالیه
ات: خب خوبه ست کردیم
لبخندی زدم دستش و گرفتم و رفتیم سمت ماشین
رسیدیم به مرکز خرید ماشین و گذاشتیم پارکینگ و رفتیم داخل
ات: اول از کجا شروع کنیم ؟
ته: میخوای اول لباستو بخر تا بدونی چه کفشی بخری
ات: اره خوبه
رفتیم داخل یک مغازه و اونجا ات یک پیراهن مجلسی سفید انتخواب کرد ولی خیلی باز و بود و نزاشتم بخره رفتیم مغازه بعدی که کلا چیزی انتخاب نکرد
مغازه بعدی از پشت شیشه یک ست لباس و کیف و کفش پیدا کرد که خوب بود و انتخواب همون شد( عکس میزارم)
بعد از خرید اون لباس رفتید وسایل آرایشی و بدلیجات هم خرید .
خرید ها که تموم شد رفتیم سمت ماشین سوار ماشین شدیم که ات گفت
ات: ته راجب اون حرفتم فکر کردم
ته: کدوم
ات: ازدواج
تموم بدنم سرد شد و از جوابش میترسیدم
ته: خب ؟ نتیجه؟
ات: جوابم مثبته
از خوشحالی چشمام برق میزد
اروم دستشو گرفتم و روی دستش بوسه گذاشتم
رفتیم خونه و
.......ادامه دارد.....
۶.۲k
۳۱ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.