خیابان عشق / love street / پارت 10
#خیابان_عشق / #love_street / #پارت_10
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
تهیونگ: هیونگ میرا رو اذیت نکن😂
جیمین: اوکی ولی نمیتونم جلوی ذهنم بگیرم. تازه به همن میآید
کوک از جاش بلند شد: ممنون برای غذا م یکم کار دارم
بعدشم رفت.
زیر لب گفتم: پسره چص
تهیونگ صورتش نزدیکم کرد گفت: بهتره اینو جلوش نگی
جیمین: خب ایشالا عروسی افتاد چندم 😂😂
تهیونگ: ماه بعد 😂
میرا: تو یه جزیره میگیریم تا دست شماها بهمون نرسه😂
جین: هی بسه دیگه شوخیشم درست نیست
شوگا: تهیونگ یکم خودتو جمع کن
جیمین: بیخیال بابا شوخی میکنیم دیگه
تهیونگ: چرا انقدر جدی میگیرید ..
جین: خودتم میدونی چرا ولی بازم داری پا فشاری میکنی
تهیونگ: یادم نیار
میرا: چیشده؟
تهیونگ: هیچی چیز مهمی نیست.. من سیر شدم میرم
***
ویو تهیونگ*
وارد اتاقم شدم پنجره باز کردم و سیگارم روشن کردم .
کمپانی بهمون گیر میداد سیگار نکشید ولی چطور میشه آخه ترک کرد.
در اتاقم با دو تقه باز شد و سر میرا اومد داخل
میرا: مزاحم که نشدم؟
تهیونگ: نه بفرما داخل
نشست رو مبل و یکم مکث کرد
میرا: اگه چیزی اذیتت میکنه بهم بگو .. شاید نتونم هم دردی کنم ولی میتونم گوش بدم.
یه پوک کشیدم و دودش دادم بیرون : تو از جونگکوک خوشت میاد؟
سرفه اش گرفت .
میرا: معلومه که نه😐
رفتم سمتش و صورتم نزدیکش کردم: واقعا؟
میرا: ام آره
تهیونگ: لازم نیست به من دروغ بگی
میرا: دروغ نمیگم
تهیونگ: اوکی
میرا: چرا یجوری شدی
کنارش رو مبل نشستم .
تهیونگ: آرزو من اینه که بدون افسوس بمیرم. و امروز میخوام بهت یچیزی بگم
میرا: بگو
تهیونگ: من ازت خوشم میاد میرا..بیشتر از هرچیزی که فکرشو بکنی
_______________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
•┈┈┈┈°.𔘓.°┈┈┈┈•
تهیونگ: هیونگ میرا رو اذیت نکن😂
جیمین: اوکی ولی نمیتونم جلوی ذهنم بگیرم. تازه به همن میآید
کوک از جاش بلند شد: ممنون برای غذا م یکم کار دارم
بعدشم رفت.
زیر لب گفتم: پسره چص
تهیونگ صورتش نزدیکم کرد گفت: بهتره اینو جلوش نگی
جیمین: خب ایشالا عروسی افتاد چندم 😂😂
تهیونگ: ماه بعد 😂
میرا: تو یه جزیره میگیریم تا دست شماها بهمون نرسه😂
جین: هی بسه دیگه شوخیشم درست نیست
شوگا: تهیونگ یکم خودتو جمع کن
جیمین: بیخیال بابا شوخی میکنیم دیگه
تهیونگ: چرا انقدر جدی میگیرید ..
جین: خودتم میدونی چرا ولی بازم داری پا فشاری میکنی
تهیونگ: یادم نیار
میرا: چیشده؟
تهیونگ: هیچی چیز مهمی نیست.. من سیر شدم میرم
***
ویو تهیونگ*
وارد اتاقم شدم پنجره باز کردم و سیگارم روشن کردم .
کمپانی بهمون گیر میداد سیگار نکشید ولی چطور میشه آخه ترک کرد.
در اتاقم با دو تقه باز شد و سر میرا اومد داخل
میرا: مزاحم که نشدم؟
تهیونگ: نه بفرما داخل
نشست رو مبل و یکم مکث کرد
میرا: اگه چیزی اذیتت میکنه بهم بگو .. شاید نتونم هم دردی کنم ولی میتونم گوش بدم.
یه پوک کشیدم و دودش دادم بیرون : تو از جونگکوک خوشت میاد؟
سرفه اش گرفت .
میرا: معلومه که نه😐
رفتم سمتش و صورتم نزدیکش کردم: واقعا؟
میرا: ام آره
تهیونگ: لازم نیست به من دروغ بگی
میرا: دروغ نمیگم
تهیونگ: اوکی
میرا: چرا یجوری شدی
کنارش رو مبل نشستم .
تهیونگ: آرزو من اینه که بدون افسوس بمیرم. و امروز میخوام بهت یچیزی بگم
میرا: بگو
تهیونگ: من ازت خوشم میاد میرا..بیشتر از هرچیزی که فکرشو بکنی
_______________
#قمار #فیک #وانشات #سناریو #رمان #داستان #نیکا_شاکرمی #نیکا #مهسا_امینی #خدا #تهیونگ #فیلیکس #ا.ت #جونگ_کوک #جونگکوک #لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
#عشقانه #کمدی #خنده #غمگین
۹.۳k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.