تهیونگ ویو
تهیونگ ویو
اون هرزه رو دک کردم بره غوضی یچیزایی داره یادم میاد اونجایی که ات لگد زد تو دلم و از دوستش دفاع کرد
چقد قشنگه این بشر خدایا خدا میدونه چقد ناراحتش کردم ولی من هیچی یادم نمیاد رفتم خوابیدم
پرش زمانی قبل مهمونی
دیدم کوک داره زنگم
ته:بله داداش
کوک:من داداشت نیستم کجایی
ته:خونه
کوک:الان میام اونجا
قط کرد پنج مین بعد زنگ در خورد باز کردم اومدم بغلش کنم که یه مشت زد او سرم یدونه دیگه هم زدن خاطره ها داشت جلو چشم رد میشد قلبم داشت میتدید افتاده بودم زمین
ته:اییییی سرممممم اخخخخ (داد)
کوک:واییی ببخشید ته خوبی
ته:کوک یدونه دیگه هم بزننننن
کوک: ته حالت خوبه
ته:کوککککک
یدونه دیگهم زد که پاشدم یقشو گرفتم
ته:عوضییییی همچی یادم اومددددد ات کجاست من باید برم پیشش نهههه اون خیلی اذیت شده(گریهه)
کوک:واق....عا....یا..د..دت اومد؟
ته:گفتم ات کجاس که کوک بغلم کرد
کوک:مرد تو اونو خیلی اذیتش کردی امشب اخرین فرستته
ته:اره ارههه امـ..ممـ...شب بهش میگم
رفتم اماده شدم
کوک:داداشم چه خوشگل شده سریع رفتیم پارتی بود پارتیه تولده نایون
ات ویو
در شراب خوری نشسته بودم که دیدم ته داره میاد سمتم منم یه لباس خیلی قشنگ و باز تنم بود اومدم یه پیک بخورم که ته دستمو گرفت
ات:بله؟
ته:دوست پسرت کجاس
ات:اون دیگ دوست پسرم نیست
ته:چرا؟
ات:چون نمی خواست باشه
ته:اوم.......... ولی من می خوام باشم
یهو ته جلوم زانو زد انگشتر از توی کتش در اورد جلوم گرفت تو شک بودم اشکام در اومدن
ته:ات میدونم چقد ازیتت کردم چقد زجر کشیدی میشه بقیه ی زندگیتو با من سهم شو تا برات جبران کنم
خلقه رو دستم مرد که محلتش ندادم و لبام و رو لباش گذاشتم سریع بغلش کردم بغلم کرد و تو هوا چرخوندم که یهو صدای
اون هرزه رو دک کردم بره غوضی یچیزایی داره یادم میاد اونجایی که ات لگد زد تو دلم و از دوستش دفاع کرد
چقد قشنگه این بشر خدایا خدا میدونه چقد ناراحتش کردم ولی من هیچی یادم نمیاد رفتم خوابیدم
پرش زمانی قبل مهمونی
دیدم کوک داره زنگم
ته:بله داداش
کوک:من داداشت نیستم کجایی
ته:خونه
کوک:الان میام اونجا
قط کرد پنج مین بعد زنگ در خورد باز کردم اومدم بغلش کنم که یه مشت زد او سرم یدونه دیگه هم زدن خاطره ها داشت جلو چشم رد میشد قلبم داشت میتدید افتاده بودم زمین
ته:اییییی سرممممم اخخخخ (داد)
کوک:واییی ببخشید ته خوبی
ته:کوک یدونه دیگه هم بزننننن
کوک: ته حالت خوبه
ته:کوککککک
یدونه دیگهم زد که پاشدم یقشو گرفتم
ته:عوضییییی همچی یادم اومددددد ات کجاست من باید برم پیشش نهههه اون خیلی اذیت شده(گریهه)
کوک:واق....عا....یا..د..دت اومد؟
ته:گفتم ات کجاس که کوک بغلم کرد
کوک:مرد تو اونو خیلی اذیتش کردی امشب اخرین فرستته
ته:اره ارههه امـ..ممـ...شب بهش میگم
رفتم اماده شدم
کوک:داداشم چه خوشگل شده سریع رفتیم پارتی بود پارتیه تولده نایون
ات ویو
در شراب خوری نشسته بودم که دیدم ته داره میاد سمتم منم یه لباس خیلی قشنگ و باز تنم بود اومدم یه پیک بخورم که ته دستمو گرفت
ات:بله؟
ته:دوست پسرت کجاس
ات:اون دیگ دوست پسرم نیست
ته:چرا؟
ات:چون نمی خواست باشه
ته:اوم.......... ولی من می خوام باشم
یهو ته جلوم زانو زد انگشتر از توی کتش در اورد جلوم گرفت تو شک بودم اشکام در اومدن
ته:ات میدونم چقد ازیتت کردم چقد زجر کشیدی میشه بقیه ی زندگیتو با من سهم شو تا برات جبران کنم
خلقه رو دستم مرد که محلتش ندادم و لبام و رو لباش گذاشتم سریع بغلش کردم بغلم کرد و تو هوا چرخوندم که یهو صدای
۱۱.۹k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.