یهو رفت تو سرویس بهداشتی ولی یادش رفت در و ببنده
یهو رفت تو سرویس بهداشتی ولی یادش رفت در و ببنده
داشت با تلفن حرف میزد
یونهو:یا ددی تهیونگو کاملا گول زدم
سریع گوشیمو در اوردم فیلم میگرفتم
یونهو:اره بابا دختره از یادش رفته
یونهو:فکرشو بکن پولاشو بکشم بالا چه زندکی داریم خودم خودت و بچم
یونهو:اره بهش گفتم حاملممم اونم عین احمقا باور کرد بهش گفتم مست بودی چقد این خنگه
یونهو:خب من برم ددی وگرنه شک میکنه
سریع ویدیو رو قطع کردم رفتم اونجا که یونهو حولم داد خیلی بد افتادم جیمین دستمو گرفت بلند شم
یونهو:اخ ببخشید عسیسم
رفتم بزنمش دستم تو هوا مون
ته:داری چه غلطی میکنی از خونم برو بیرون
ات:اخرین حرفت همینه؟ اونم برای زنت که یکسال چشم به انتظارت بود؟ارهههه؟یکسال بدونت حتی تا سرکوچه هم نرفت مهمونی نرفت یکسال نکاه هیچ کس نکرد هزارتا خواستگار داشت ولی رد کرد؟؟؟همین تو این یسا ناراحتی قلبی گرفتم مریض شدم حتی جواب تماسمو ندادی واقعا مرسی من اینجا نمی مونم حتی یلحظه سریع رفتم بیرون تا تونستم گریه کردم
ته ویو
با حرفاش قلبم درد گرفت ولی من حتی یونهو رو دوست نداشتم ولی ازم بچه داشت مجبور بودم اون راست میگفت همه رفتن دنبالش
حتی بابامم رفت
کوک:ته کار اشتباهی مردی همشون تاسف بار نگام کردن
فردا عروسیمه
ات ویو
ویدیو رو نشون بچه ها دادم
نایون:چه عفریته ایه انا و میسو خوب بودن
لونا؛فردا مراسم نامزدیشونه
ات:عالیه فردا اینو انجام میدم
با بچه ها نقشه رو کشیدیم
فردا عصر مراسم نامزدی
اماده شده بودم یه تیپ زدم که دهن همه وا بمونه موهامو بالا بستم و با ماشین مشکیم که مازراتی بود راه افتادم رسیدم خبرنگارا و ول کردم رفتم تو مراسم
وکیل: اقای کیم ایا وکیلم
ات:وایسید(داد) همه داشتن پچ پچ میکردن به یو ای بی وسل شدم یه تلوزیون بزرگ به اندازه سینما بود بود به کوک اشاره دادم یه صندلی برداشتم نشستم روش پاهام و رو پام گذاشتم نشستم تهیونگ ههمونو متعجب و عصبی نگاه میکرد یونهو هم هی فشار می خورد ویدیو پخش شد تهیونگ دهنش وا موند نگاه یونهو کرد اونم مث سگ ترسیده بود بلند شدم با افتخار گفتم
ات:خیلی ببخشید که وقت شماهم گرفته شد
بلند شدم که نایون و جیمین و کوک و لونا اومدن پشت سرم و داشتیم با افتخار میرفتیم که ته دوید سمتم و دستمو گرفت
ته:ات بزار بهت توضیح بدم
دستمو از دستش کشیدم
ات:یکسال زیاد بود :)من بازیچه بودم
زانو زد و گریه میکرد طاقت دیدن گریه هاشو نداشتم ولی این همه زجر کشیدم اونم زجر بکشه......
داداشا تازه رمان داره شروع میشه 😔😂 دلم می خواد تعشو خوب ولی چرت تموم کنم (ولی فوش ندید) ولی بیشتر تهشو خوب تموم میکنم🥹
یهو رفت تو سرویس بهداشتی ولی یادش رفت در و ببنده
داشت با تلفن حرف میزد
یونهو:یا ددی تهیونگو کاملا گول زدم
سریع گوشیمو در اوردم فیلم میگرفتم
یونهو:اره بابا دختره از یادش رفته
یونهو:فکرشو بکن پولاشو بکشم بالا چه زندکی داریم خودم خودت و بچم
یونهو:اره بهش گفتم حاملممم اونم عین احمقا باور کرد بهش گفتم مست بودی چقد این خنگه
یونهو:خب من برم ددی وگرنه شک میکنه
سریع ویدیو رو قطع کردم رفتم اونجا که یونهو حولم داد خیلی بد افتادم جیمین دستمو گرفت بلند شم
یونهو:اخ ببخشید عسیسم
رفتم بزنمش دستم تو هوا مون
ته:داری چه غلطی میکنی از خونم برو بیرون
ات:اخرین حرفت همینه؟ اونم برای زنت که یکسال چشم به انتظارت بود؟ارهههه؟یکسال بدونت حتی تا سرکوچه هم نرفت مهمونی نرفت یکسال نکاه هیچ کس نکرد هزارتا خواستگار داشت ولی رد کرد؟؟؟همین تو این یسا ناراحتی قلبی گرفتم مریض شدم حتی جواب تماسمو ندادی واقعا مرسی من اینجا نمی مونم حتی یلحظه سریع رفتم بیرون تا تونستم گریه کردم
ته ویو
با حرفاش قلبم درد گرفت ولی من حتی یونهو رو دوست نداشتم ولی ازم بچه داشت مجبور بودم اون راست میگفت همه رفتن دنبالش
حتی بابامم رفت
کوک:ته کار اشتباهی مردی همشون تاسف بار نگام کردن
فردا عروسیمه
ات ویو
ویدیو رو نشون بچه ها دادم
نایون:چه عفریته ایه انا و میسو خوب بودن
لونا؛فردا مراسم نامزدیشونه
ات:عالیه فردا اینو انجام میدم
با بچه ها نقشه رو کشیدیم
فردا عصر مراسم نامزدی
اماده شده بودم یه تیپ زدم که دهن همه وا بمونه موهامو بالا بستم و با ماشین مشکیم که مازراتی بود راه افتادم رسیدم خبرنگارا و ول کردم رفتم تو مراسم
وکیل: اقای کیم ایا وکیلم
ات:وایسید(داد) همه داشتن پچ پچ میکردن به یو ای بی وسل شدم یه تلوزیون بزرگ به اندازه سینما بود بود به کوک اشاره دادم یه صندلی برداشتم نشستم روش پاهام و رو پام گذاشتم نشستم تهیونگ ههمونو متعجب و عصبی نگاه میکرد یونهو هم هی فشار می خورد ویدیو پخش شد تهیونگ دهنش وا موند نگاه یونهو کرد اونم مث سگ ترسیده بود بلند شدم با افتخار گفتم
ات:خیلی ببخشید که وقت شماهم گرفته شد
بلند شدم که نایون و جیمین و کوک و لونا اومدن پشت سرم و داشتیم با افتخار میرفتیم که ته دوید سمتم و دستمو گرفت
ته:ات بزار بهت توضیح بدم
دستمو از دستش کشیدم
ات:یکسال زیاد بود :)من بازیچه بودم
زانو زد و گریه میکرد طاقت دیدن گریه هاشو نداشتم ولی این همه زجر کشیدم اونم زجر بکشه......
داداشا تازه رمان داره شروع میشه 😔😂 دلم می خواد تعشو خوب ولی چرت تموم کنم (ولی فوش ندید) ولی بیشتر تهشو خوب تموم میکنم🥹
۱۳.۵k
۲۰ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.