منو دست کم گرفتی .
منو دست کم گرفتی .
تو رئیس مافیا بودی
و شب و روز درحال انجام ماموریت ..
خیلی آدمای زیادی جلوت دولا راست میشدن و ازت حساب میبردن
از کلی مافیا معروف پیشنهاد داشتی
ک وارد رابطه بشید و زوج خفن بسازید
اما تو ب این راحتی قبول نمیکردی و میخواستی خودت
اون فرد مناسبت رو پیدا کنی ...
و همیشه این جمله رو با خودت تکرار میکردی
+بلاخره پیدات میکنم :)
*چند روز بعد
وارد بار مخصوص مافیا ها شدی
کلی از اون افراد دوباره دورت رو شلوغ کردن و شروع کردن ب لاس زدن
تو بدون توجه به اونها رفتی نشستی
و توجه ت به موسیقی زنده و خواننده اون موزیک جلب شد
پسره زیبا و با صدایی مثل فرشته ها
غرق صورتش شده بودی واقعا بی نقص بود:)
تو ذهنت نقشه ها براش داشتی ...
پس بعد از اون اجراش از بار خارج شدی و سوار ماشینت شدی
و با سرعت به خونه رفتی تو تمام راه به اون پسر فکر میکردی
و حتی شب هم بعد از کلی فکر به اون پسر
ک اون کیه ، چجور آدمیه..؟
خوابت برد
*فردا
ادمات رو جمع کردی تا باهاشون صحبت کنی
+خوب گوش کنید ببینید چی میگم
*عکسش رو نشون دادی
همتون احتمالا این پسر رو میشناسید ازتون میخوام
تا شب کل مشخصات این پسر رو برا من بیارید هرچی زودتر بهتر!!
حالا ام میتونید برید
*شب
با صدای زنگ گوشیت به خودت اومدی . دستیارت بود
امید داشتی که از اون پسر برات خبر آورده باشه
پس به سمت گوشی رفتی و ..
×سلام خانم
+سلام بگو
×بچه ها از اون پسر براتون خبر جمع آوری کردن و گفتن به شما اطلاع بدم
+اوکی سریع تر بگو دیگه
×اون پسر
کیم سونگمینه . از شغل دقیقش خبر نبود اما بیشتر وقتا میخونه
آدرس محل زندگی ش هم (حالا ی جایی) عه
+کارتون خوب بود
گوشی رو قطع کردی
پایان پارت اول/ادامه در پارت دوم
The end
Niki
تو رئیس مافیا بودی
و شب و روز درحال انجام ماموریت ..
خیلی آدمای زیادی جلوت دولا راست میشدن و ازت حساب میبردن
از کلی مافیا معروف پیشنهاد داشتی
ک وارد رابطه بشید و زوج خفن بسازید
اما تو ب این راحتی قبول نمیکردی و میخواستی خودت
اون فرد مناسبت رو پیدا کنی ...
و همیشه این جمله رو با خودت تکرار میکردی
+بلاخره پیدات میکنم :)
*چند روز بعد
وارد بار مخصوص مافیا ها شدی
کلی از اون افراد دوباره دورت رو شلوغ کردن و شروع کردن ب لاس زدن
تو بدون توجه به اونها رفتی نشستی
و توجه ت به موسیقی زنده و خواننده اون موزیک جلب شد
پسره زیبا و با صدایی مثل فرشته ها
غرق صورتش شده بودی واقعا بی نقص بود:)
تو ذهنت نقشه ها براش داشتی ...
پس بعد از اون اجراش از بار خارج شدی و سوار ماشینت شدی
و با سرعت به خونه رفتی تو تمام راه به اون پسر فکر میکردی
و حتی شب هم بعد از کلی فکر به اون پسر
ک اون کیه ، چجور آدمیه..؟
خوابت برد
*فردا
ادمات رو جمع کردی تا باهاشون صحبت کنی
+خوب گوش کنید ببینید چی میگم
*عکسش رو نشون دادی
همتون احتمالا این پسر رو میشناسید ازتون میخوام
تا شب کل مشخصات این پسر رو برا من بیارید هرچی زودتر بهتر!!
حالا ام میتونید برید
*شب
با صدای زنگ گوشیت به خودت اومدی . دستیارت بود
امید داشتی که از اون پسر برات خبر آورده باشه
پس به سمت گوشی رفتی و ..
×سلام خانم
+سلام بگو
×بچه ها از اون پسر براتون خبر جمع آوری کردن و گفتن به شما اطلاع بدم
+اوکی سریع تر بگو دیگه
×اون پسر
کیم سونگمینه . از شغل دقیقش خبر نبود اما بیشتر وقتا میخونه
آدرس محل زندگی ش هم (حالا ی جایی) عه
+کارتون خوب بود
گوشی رو قطع کردی
پایان پارت اول/ادامه در پارت دوم
The end
Niki
۴.۵k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.