Part

Part ¹⁸
خونه ارن ها ( اورهان)
اولجان چشمش خورد به یه دستکش و به ایبیکه گفت: این دستکش به واندرفولم میاد مگه نه ؟
ایبیکه : اولجان الان به نظرت تمام دغدغه ما دست های هاریکاست ؟
شنگول : اولجان ( با صدای بلند) مگه نگفتم نمیزارم هیچ پولی برای اون دختره‌ی گیس بریده خرج کنی گفتم یا نگفتم ؟
اولجان با ترس : گفتی مادرم گفتی ریلکس باش آروم باش
شنگول: از این به بعد دیگه خبری از پول نیست
اولجان: (یواش به ایبیکه میگه ) میرم کار میکنم برای واندرفولم دستکش میخرم
شنگول :اولجان دلت برای دمپایی تنگ شده دمپایی میاد تو سرت
کالج آتامان
عاکف : چیه مدیر باز چی شده ؟
استاد بوراک: آقا عاکف مسئول خرید استعفا داده نتونستیم کسی رو پیدا کنیم
عاکف فکر می‌کنه که ولی رو مسئول خرید بکنه
عاکف : آقا ولی از فردا میاد سرکار میشناسی؟
استاد بوراک : بله میشناسم بابای قدیر و عمر و آسیه
عاکف : درسته از فردا میاد
عاکف داشت می‌رفت که ملیسا رو با قدیر میبینه
عاکف : دخترم خیر باشه دوست پسرته؟
ملیسا: اره باباجون تو خونه حرف می‌زنیم
عاکف : باشه دخترم
داشت می‌رفت که دوروک رو با آسیه میبینه
عاکف : لابد آسیه هم دوست دختر توئه
دوروک : اره باباجون
آسیه: سلام آقا عاکف
عاکف : دخترم بگو عمو عاکف الان که دوست دختر پسرم هستی باید بگی بابا
دوروک : فکر خوبیه ها
آسیه پاشو میزاره روی پای دوروک
عاکف : باشه شما خوش باشید من برم به کارام برسم مراقب خودتون باشید
آسیه و دوروک : خداحافظ
سوسن: عشقم امروز بریم بیرون
عمر : باشه عشقم
سوسن: پس ساعت ۶ میام دنبالت
عمر : باشه
برک : تو چی میای بریم بیرون
اولجان: اگه میخواید برید بیرون منم باید بیام همراهتون
دیدگاه ها (۰)

ترو خدا عضو بشیید🥺 https://splus.ir/romankardترو ارواح جدتون...

Part ²⁰اولجان: واندرفولم مامانت چطوره ؟هاریکا : نمیدونمدکتر ...

Part ¹⁷آسیه: مسابقه موسیقی امروزه ساعت چند ؟دوروک : ساعت ۱۰ ...

Part ¹⁶خونه‌ی ارن ها (ولی)اتاق املامل : آبجی جون داداش دوروک...

از حسودی جر بخوریم نه نخنده...#عمر #سوسن #کاردشلریم #یازگی #...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط