بنشین، بگو، بشنو، برادرجان چه باید کرد؟!
بنشین، بگو، بشنو، برادرجان چه باید کرد؟!
با میهن - این انبوه اندوهان - چه باید کرد؟!
با میهن، این چشمانتظار، این مادرِ تبدار
با حالِ نامیزانِ فرزندان چه باید کرد؟!
با سالیانِ دورِ دشواری و بیماری
با دردهای زاده از درمان چه باید کرد؟!
از روزگارِ رفتۀ ایران چه باید گفت؟!
با نقشۀ آیندۀ ایران چه باید کرد؟!
ای دستهای پینهبسته، مردمِ خسته!
با آجرِ افتاده جایِ نان چه باید کرد؟!
روزی به من گفتی که این گوی است و این میدان
اکنون که گم شد گوی، با میدان چه باید کرد؟!
از پایبستِ خانهام با خواجه گفتم، گفت:
بنشین ببین با نقشۀ ایوان چه باید کرد؟!
مرتضی لطفی
با میهن - این انبوه اندوهان - چه باید کرد؟!
با میهن، این چشمانتظار، این مادرِ تبدار
با حالِ نامیزانِ فرزندان چه باید کرد؟!
با سالیانِ دورِ دشواری و بیماری
با دردهای زاده از درمان چه باید کرد؟!
از روزگارِ رفتۀ ایران چه باید گفت؟!
با نقشۀ آیندۀ ایران چه باید کرد؟!
ای دستهای پینهبسته، مردمِ خسته!
با آجرِ افتاده جایِ نان چه باید کرد؟!
روزی به من گفتی که این گوی است و این میدان
اکنون که گم شد گوی، با میدان چه باید کرد؟!
از پایبستِ خانهام با خواجه گفتم، گفت:
بنشین ببین با نقشۀ ایوان چه باید کرد؟!
مرتضی لطفی
۱.۴k
۱۳ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.