Part
Part ⁷⁰
ا.ت ویو:
فردای اون روز درحال اماده شدن برای مهمونی بودم..موهای نم دارم رو خشک کردم و پایینشون رو حالت دادم..رفتم سمت جعبه هایی که دیروز جونگ کوک برام اورده بود..در جعبه ای که توش لباس بود رو باز کردم و لباس رو از داخلش بیرون اوردم..لباس رو پوشیدم و از توی اینه نگاهی خودم انداختم..لباس کاملا اندازه بود چرخی زدم و بیشتر خودمو نگاه کردم..برخلاف جیزی مه تصور میکردم این لباس کاملا بهم میومد..لبخندی به خودم زد و رفتم پشت میر نشستم و ارایش کردم..خیلی وقت بود لباس شب نپوشیده بودم و یه حس غریبی رو بهم میداد.. کفشمو پوشیدم و رو هم از وسایلی که نیازم میشد رو داخل کیفم گذاشتم..کاملا اماده بودم..عطری که روی میز بود رو برداشتم و چند پاف به خودم زدم..عطر رو روی میز گذاشتم و رفتم سمت در..در رو باز کردم و از پله ها رفتم پایین..اخرین پله رو طی کردم و به سه تا نگاه خیره مثل دیروز صبح برخورد کردم..جونگ کوک با لبخند نگاهم میکرد و جیمین هم با لبخند محوی و اما تهیونگ که با اخم محوی که بین ابرو هاش بود نگاهمو میکرد..کاملا پایین پله ها بودم و با قدم های اروم خودمو بهشون رسوندم
ا.ت:خب چطور شدم
جونگ کوک با همون لبخندی که روی لباش بود نگاهم کرد گفت
کوک:خیلی زیبا شدی
لبخندی بهش زدم و نگاه تهیونگ کردم.. با نگاه خیره و اخمش نگاهم میکرد و این نگاه اصلا حس خوبی بهم نمیداد..تهیونگ نگاهش به بالا تنه برهنم کشیده شد و اخمش بیشتر شد..از کنارم رد شد و رفت سمت پله ها
جیمین نگاهی به تهیونگ انداخت
جیمین:دلیل این رفتارش رو درک نمیکنم نباید اینجوری میشد
نگاهش کردم
ا.ت:منظورت چیه
جیمین نگاهشو از پله ها گرفت و به من داد
جیمین:برای فهمیدنش الان زوده
برای فهمیدنش الان زوده؟
با برگشت تهیونگ چرخیدم و نگاهش کردم..یه کت شلوار مشکی رنگ پوشیده بود..دروغ چرا از جیمین و جونگ کوک هم زیبا تر شده بود
جونگ کوک یه پیرهن سفید که چند تا از دکمه هاش باز بود و استینش تا زده بود و بالا داده بود همراه با یه شلوار مشکی پوشیده بود..جیمین هم یه کت شلوار سرمهای رنگ پوشیده بود..با قرار گرفتن تهیونگ درست جلوروم درست از فکر کردن برداشتم..دستش رو جلوم دراز کرد..
تهیونگ:بپوشش
نگاه دستش کردم یه کت خز مشکی زنگ بود..فقط برای اینکه بالا تنم برهنه نباشه این کت رو اورده بود..از توی دستش گرفتم و روی شونه هام انداختمش...
ادامه دارد🍷
ا.ت ویو:
فردای اون روز درحال اماده شدن برای مهمونی بودم..موهای نم دارم رو خشک کردم و پایینشون رو حالت دادم..رفتم سمت جعبه هایی که دیروز جونگ کوک برام اورده بود..در جعبه ای که توش لباس بود رو باز کردم و لباس رو از داخلش بیرون اوردم..لباس رو پوشیدم و از توی اینه نگاهی خودم انداختم..لباس کاملا اندازه بود چرخی زدم و بیشتر خودمو نگاه کردم..برخلاف جیزی مه تصور میکردم این لباس کاملا بهم میومد..لبخندی به خودم زد و رفتم پشت میر نشستم و ارایش کردم..خیلی وقت بود لباس شب نپوشیده بودم و یه حس غریبی رو بهم میداد.. کفشمو پوشیدم و رو هم از وسایلی که نیازم میشد رو داخل کیفم گذاشتم..کاملا اماده بودم..عطری که روی میز بود رو برداشتم و چند پاف به خودم زدم..عطر رو روی میز گذاشتم و رفتم سمت در..در رو باز کردم و از پله ها رفتم پایین..اخرین پله رو طی کردم و به سه تا نگاه خیره مثل دیروز صبح برخورد کردم..جونگ کوک با لبخند نگاهم میکرد و جیمین هم با لبخند محوی و اما تهیونگ که با اخم محوی که بین ابرو هاش بود نگاهمو میکرد..کاملا پایین پله ها بودم و با قدم های اروم خودمو بهشون رسوندم
ا.ت:خب چطور شدم
جونگ کوک با همون لبخندی که روی لباش بود نگاهم کرد گفت
کوک:خیلی زیبا شدی
لبخندی بهش زدم و نگاه تهیونگ کردم.. با نگاه خیره و اخمش نگاهم میکرد و این نگاه اصلا حس خوبی بهم نمیداد..تهیونگ نگاهش به بالا تنه برهنم کشیده شد و اخمش بیشتر شد..از کنارم رد شد و رفت سمت پله ها
جیمین نگاهی به تهیونگ انداخت
جیمین:دلیل این رفتارش رو درک نمیکنم نباید اینجوری میشد
نگاهش کردم
ا.ت:منظورت چیه
جیمین نگاهشو از پله ها گرفت و به من داد
جیمین:برای فهمیدنش الان زوده
برای فهمیدنش الان زوده؟
با برگشت تهیونگ چرخیدم و نگاهش کردم..یه کت شلوار مشکی رنگ پوشیده بود..دروغ چرا از جیمین و جونگ کوک هم زیبا تر شده بود
جونگ کوک یه پیرهن سفید که چند تا از دکمه هاش باز بود و استینش تا زده بود و بالا داده بود همراه با یه شلوار مشکی پوشیده بود..جیمین هم یه کت شلوار سرمهای رنگ پوشیده بود..با قرار گرفتن تهیونگ درست جلوروم درست از فکر کردن برداشتم..دستش رو جلوم دراز کرد..
تهیونگ:بپوشش
نگاه دستش کردم یه کت خز مشکی زنگ بود..فقط برای اینکه بالا تنم برهنه نباشه این کت رو اورده بود..از توی دستش گرفتم و روی شونه هام انداختمش...
ادامه دارد🍷
- ۸.۱k
- ۱۳ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط