پارت

پارت¹⁵
ویو هانا
داخل یه اتاق تاریک بودم و دستو پاهام بسته بود یه چسب محکم هم روی لبام بود
نه میتونستم تکون بخورم نه میتونستم حرف بزنم یا کمک بخوام
تا یه مرد وارد اتاق شد

×تهیونگ          +هانا
×چه خانم خوشگلی
×حیف تو نیس که با جیمین باشی
×خوبه که کنار من داخل فرانسه زندگی کنی  بیبی
یه دفعه چسب روی لبامو محکم از روی لبام کند
+چیکار می خوای باهام بکنی?
×کاری باهات ندارم تا وقتی که جونگکوک بیاد خبر خوشی بهم بده
+اگه خبرش بد باشه؟
×بد بلایی سرت میاد
+ لطفا کاری باهام نداشته باشید،من کاره ای نیستم
×میدونم
+پس چیکارم دارید
×.........
با سکوت از اتاق بیرون رفت
ویو تهیونگ
یه شیشه مشروب داخل کابینت بودو گذاشتم جلوم و تا قطره اخرش خوردم
میدونستم حالم بد میشه ولی اشکالی نداشت برای امشب خوب بود
انقد نوشیده بودم که نمیتونستم روی پاهام بایستم،در اتاقو به شدت باز کردمو...........

بقیه خماری
۱۵لایک تا پارت بعد
۱۵کامنت تا پارت بعدی
دیدگاه ها (۳۱)

پارت¹⁶با شدت درو باز کردمو همونجوری که حالم بد بود طناب دستا...

پارت¹⁷دختره لباساشو در اورده بودچرا چرا  لباساشو دراورده و ه...

پارت¹⁴×فقط اینارو به جیمین بگو،خودش میفهمه=باشه ولی حداقل کم...

پارت¹³تنها چیزی که اونجا بود یه صندلی چوبی که داشت تکون میخو...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 3 " جونگکوک : چییی می...

واییی باورم نمیشه دارم پارت میزارم و خب باید بگم ادامیننن گل...

Love and hate { عـشـق و نـفـرت }" part 14 " ویو ا.ت : رفتم د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط