ددیه هات من
#پارت_هشتم
هنوز خواب بودن
تا درو بستم ..نفسم آخیش مانند بیرون فرستادم.
سمت ماشین BMV بابا رفتم و تا سوار شدم ،پامو تا اخر روی
گاز گذاشتم و سمت خونهی ِکس حرکت کردم ..
امشب شب هاتی در انتظارم!
...
تک بوقی زدم که ِکس با عجله درو باز کرد و با خوشحالی و
لپایی قرمز پرید تو ماشین و با جیغ جیغ مختص خودش
گفت:
_وای خدا ..باورم نمیشه BMV باباتو برداشتیی ..امشب چه
کو*ن و کو*سایی از حسادت بترکن.
و با حالت بامزهایی لرزشی به باال تنش داد که قهقهقهام هوا
رفت.تموم طول راه ِکسانادرا از ذوق میرقصید و من به ادا و
اطواراش میخندیدم.
اکیپ ورنیکا از قشر ضعیف جامعه بودن ..من اصال دلم
نمیخواست تحقیر بشن ، ولی با دیدن تمسخر کردن منو
دخترای دانشگاه ..همه به خونش تشنه شدن.
ِر و با
یه دختر هرزه و حریص ،که کارش تیغ زدن پسرای پولدا
نصف پسرای دانشگاه س*کس داشته!
با رسیدن به قصر طالیی جک ،ماشینو کنار ماشین بزرگ و
مخوفی پارک کردم.
من تو اسم ماشینا تخصصی ندارم ، چون زیاد اهل ماشین
بازی نیستم ولی عجیب این ماشین ترس به دل ادم میندازه..انقدر بزرگ بود که روی ماشینم سایه انداخته بود.
با صدای ِکس چشم از ماشین گرفتم و سوالی نگاهش کردم
،که با استرس ُغر زد:
_کای بنظرت چطور شدم ؟
خوب شدم؟
حس میکنم اون ورنیکای هرزه از من بهتر شده!
متفکر سر تا پاشو رصد کردم .
ست سادهی سرخ رنگش ..وحشتناک به پوست سفید
ُگل انداخته و لبای قرمزش
صورتیش میومد و با اون لپای
..منی که دخترم ،حس میکنم تحریک شدم!
اونم حریری پوشیده بود اما برخالف من باز گذاشته بودش .
با چشما وق زده نگاهش کردم و با داد گفتم:
_چرا زر مفت میزنی ِکس ..تو خودتو ببین ،دختر منی که
دخترم دلم میخواد یک دور بک*نمت ..بعد تو خودتو با یه
هرزهی پولی مقایسه میکنی ؟!
!!What f*ackچشماش برق زدن و با هیجان دستمو گرفت و کشید و
همزمان گفت:
_پس بزن بریم داخل کو*ن و کو*سا رو بگ*اییم.
سرمو با تاسف تکون دادم اما خندمو نتونستم پنهان کنم.
وارد ورودی که شدیم بادیگارد سیاه پوست با خشونت راه و
سد کرد و گفت:
_کارت.
ِکس سریع درش اورد و داد بهش ،که راه و باز کرد
هنوز خواب بودن
تا درو بستم ..نفسم آخیش مانند بیرون فرستادم.
سمت ماشین BMV بابا رفتم و تا سوار شدم ،پامو تا اخر روی
گاز گذاشتم و سمت خونهی ِکس حرکت کردم ..
امشب شب هاتی در انتظارم!
...
تک بوقی زدم که ِکس با عجله درو باز کرد و با خوشحالی و
لپایی قرمز پرید تو ماشین و با جیغ جیغ مختص خودش
گفت:
_وای خدا ..باورم نمیشه BMV باباتو برداشتیی ..امشب چه
کو*ن و کو*سایی از حسادت بترکن.
و با حالت بامزهایی لرزشی به باال تنش داد که قهقهقهام هوا
رفت.تموم طول راه ِکسانادرا از ذوق میرقصید و من به ادا و
اطواراش میخندیدم.
اکیپ ورنیکا از قشر ضعیف جامعه بودن ..من اصال دلم
نمیخواست تحقیر بشن ، ولی با دیدن تمسخر کردن منو
دخترای دانشگاه ..همه به خونش تشنه شدن.
ِر و با
یه دختر هرزه و حریص ،که کارش تیغ زدن پسرای پولدا
نصف پسرای دانشگاه س*کس داشته!
با رسیدن به قصر طالیی جک ،ماشینو کنار ماشین بزرگ و
مخوفی پارک کردم.
من تو اسم ماشینا تخصصی ندارم ، چون زیاد اهل ماشین
بازی نیستم ولی عجیب این ماشین ترس به دل ادم میندازه..انقدر بزرگ بود که روی ماشینم سایه انداخته بود.
با صدای ِکس چشم از ماشین گرفتم و سوالی نگاهش کردم
،که با استرس ُغر زد:
_کای بنظرت چطور شدم ؟
خوب شدم؟
حس میکنم اون ورنیکای هرزه از من بهتر شده!
متفکر سر تا پاشو رصد کردم .
ست سادهی سرخ رنگش ..وحشتناک به پوست سفید
ُگل انداخته و لبای قرمزش
صورتیش میومد و با اون لپای
..منی که دخترم ،حس میکنم تحریک شدم!
اونم حریری پوشیده بود اما برخالف من باز گذاشته بودش .
با چشما وق زده نگاهش کردم و با داد گفتم:
_چرا زر مفت میزنی ِکس ..تو خودتو ببین ،دختر منی که
دخترم دلم میخواد یک دور بک*نمت ..بعد تو خودتو با یه
هرزهی پولی مقایسه میکنی ؟!
!!What f*ackچشماش برق زدن و با هیجان دستمو گرفت و کشید و
همزمان گفت:
_پس بزن بریم داخل کو*ن و کو*سا رو بگ*اییم.
سرمو با تاسف تکون دادم اما خندمو نتونستم پنهان کنم.
وارد ورودی که شدیم بادیگارد سیاه پوست با خشونت راه و
سد کرد و گفت:
_کارت.
ِکس سریع درش اورد و داد بهش ،که راه و باز کرد
۹.۷k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.