رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره .....
رمان عضو هشتم ما با آدمای دیگه فرق داره .....
تخیلی
داستان از این قراره که ات توی یه کشوری زندگی میکرد که دانشمندان یه ویروسی درست کردن به اسم زامبی و اون ویروس همه جا پخش شد اما از شانس خوب ات اون تویه یه چیزی با همه فرق داشت اونم این بود که اون با اینکه گاز گرفته شده بود اما زامبی نشد ولی از یه طرفی هم بده چون اگه کسی متوجه این موضوع بشه به پلیس میگه و درجا میکشنش
به جز ات چند نفر دیگه هم گاز گرفته شدن ولی زامبی نشدن یه سری از اونا توسط آدمای دیگه کشته شدن و چند نفرشون به کره اومدن
ات و بقیه زامبی نشدن اما آدم هم نیستن هیچ کسی متوجه نشده که اونا دقیقاً چی هستن
ات خیلی دختر خوشگل و خوش صدایی یه اما بعضی وقتا دست خودش نیست دلش میخواد یکی رو گاز بگیره اما از اونجایی که نمیتونه به کسی آسیب بزنه چون اگه گازشون بگیره اونا زامبی میشن خودش رو تو اتاق حبس میکنه و تا وقتی کامل خوب نشه از اتاق بیرون نمیاد
اون الان عضو هشتم بی تی اسه و بهترین ایدل زن کیپاپه اون و جیهوپ امید های گروه هستن همیشه هرکی که ناراحت باشه یا میره پیش جیهوپ یا ات..ات واقعاً میتونه آدما رو آروم کنه ام خودش رو هیچ وقت نمیتونه آروم کنه
(کسایی که همه ی ما مرده ایم رو دیدن قشنگ میدونن چی دارم میگم )
از زبون ات
توی برنامه ی ران بودیم امروز داخل بیمارستان ضبط داشتیم
جیهوپ:امروز قراره چیکار کنیم؟
تهیونگ: ات باید بگه
ات:اومدیم بیمارستان
جونگ کوک: پشمام واقعا ؟
ات:آره داداش ...خب شوخی بسه
جیمین:ات جدی میشود
ات:ببند خب امروز اومدیم بیمارستان پیش دکترا قراره مثل پرستار ها کار هارو انجام بدیم و یه مهمون هم داریم
نامجون:مهمونمون کیه ؟
ات:پشت صحنه دو ساعت داشتی باهاش حرف میزدی الان میگی مهمون کیه (اداش رو در آورد)
تا اینو گفتم پشت صحنه یه جوری بهم نگاه کردن که ریدم تو خودم
ات: دکتر کیم رو داریم
دکتر اومد و براش دست زدیم
بعد از یکم صحبت گفت
دکتر:امروز قراره دو گروه بشین و مثل پرستار های واقعی هرکاری که بهتون گفته میشه رو به بهترین شکل انجام بدین ما یه سری برگه داریم چهارتاش سبزه چهارتاش قرمز بردارین تا ببینین کیا باهم ٱفتادن
همه برداشتیم
شوگا:با شمارش باز کنین ۳...۲....۱.
نگاه هم کردیم من و نامجون و تهیونگ و جونگ کوک باهم
اون چهارتای دیگه باهم
نصفمون با دکتر کیم بودیم نصف دیگه با خانم لی که اونم دکتر بود
از شانس خوب هم ما با خانم لی ٱفتادیم خیلی دکتر باحالیه از کیم بهتره
رفتیم تو اتاق خانم لی و داشت برامون کارایی که میکنن رو توضیح میداد وقتی تموم شد جونگ کوک گوشی پزشکی رو از روی میز برداشت
جونگ کوک:ات بیا صدا قلبتو گوش کنم
ات:حالا چرا من؟
جونگ کوک:چه فرقی داره بیا دیگه
ات:باش
تخیلی
داستان از این قراره که ات توی یه کشوری زندگی میکرد که دانشمندان یه ویروسی درست کردن به اسم زامبی و اون ویروس همه جا پخش شد اما از شانس خوب ات اون تویه یه چیزی با همه فرق داشت اونم این بود که اون با اینکه گاز گرفته شده بود اما زامبی نشد ولی از یه طرفی هم بده چون اگه کسی متوجه این موضوع بشه به پلیس میگه و درجا میکشنش
به جز ات چند نفر دیگه هم گاز گرفته شدن ولی زامبی نشدن یه سری از اونا توسط آدمای دیگه کشته شدن و چند نفرشون به کره اومدن
ات و بقیه زامبی نشدن اما آدم هم نیستن هیچ کسی متوجه نشده که اونا دقیقاً چی هستن
ات خیلی دختر خوشگل و خوش صدایی یه اما بعضی وقتا دست خودش نیست دلش میخواد یکی رو گاز بگیره اما از اونجایی که نمیتونه به کسی آسیب بزنه چون اگه گازشون بگیره اونا زامبی میشن خودش رو تو اتاق حبس میکنه و تا وقتی کامل خوب نشه از اتاق بیرون نمیاد
اون الان عضو هشتم بی تی اسه و بهترین ایدل زن کیپاپه اون و جیهوپ امید های گروه هستن همیشه هرکی که ناراحت باشه یا میره پیش جیهوپ یا ات..ات واقعاً میتونه آدما رو آروم کنه ام خودش رو هیچ وقت نمیتونه آروم کنه
(کسایی که همه ی ما مرده ایم رو دیدن قشنگ میدونن چی دارم میگم )
از زبون ات
توی برنامه ی ران بودیم امروز داخل بیمارستان ضبط داشتیم
جیهوپ:امروز قراره چیکار کنیم؟
تهیونگ: ات باید بگه
ات:اومدیم بیمارستان
جونگ کوک: پشمام واقعا ؟
ات:آره داداش ...خب شوخی بسه
جیمین:ات جدی میشود
ات:ببند خب امروز اومدیم بیمارستان پیش دکترا قراره مثل پرستار ها کار هارو انجام بدیم و یه مهمون هم داریم
نامجون:مهمونمون کیه ؟
ات:پشت صحنه دو ساعت داشتی باهاش حرف میزدی الان میگی مهمون کیه (اداش رو در آورد)
تا اینو گفتم پشت صحنه یه جوری بهم نگاه کردن که ریدم تو خودم
ات: دکتر کیم رو داریم
دکتر اومد و براش دست زدیم
بعد از یکم صحبت گفت
دکتر:امروز قراره دو گروه بشین و مثل پرستار های واقعی هرکاری که بهتون گفته میشه رو به بهترین شکل انجام بدین ما یه سری برگه داریم چهارتاش سبزه چهارتاش قرمز بردارین تا ببینین کیا باهم ٱفتادن
همه برداشتیم
شوگا:با شمارش باز کنین ۳...۲....۱.
نگاه هم کردیم من و نامجون و تهیونگ و جونگ کوک باهم
اون چهارتای دیگه باهم
نصفمون با دکتر کیم بودیم نصف دیگه با خانم لی که اونم دکتر بود
از شانس خوب هم ما با خانم لی ٱفتادیم خیلی دکتر باحالیه از کیم بهتره
رفتیم تو اتاق خانم لی و داشت برامون کارایی که میکنن رو توضیح میداد وقتی تموم شد جونگ کوک گوشی پزشکی رو از روی میز برداشت
جونگ کوک:ات بیا صدا قلبتو گوش کنم
ات:حالا چرا من؟
جونگ کوک:چه فرقی داره بیا دیگه
ات:باش
۱۲.۸k
۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳