Part8
#Part8
فضا برام خفه شده بود ...
دیگه نمیتونستم وایسم ...
همیشه اینطوری بودم نمیتونستم آدم بده باشم
مثل یاشار نمیتونستم وحشی باشم این بشر انگار چیزی از انسانیت نداره اما خب دوسش دارم من از همین وحشی گریش خوشم میاد بهش میاد ....
بچم آدم خوبیه فقط وقتی مسئله کاری باشه سگ میشه که خب من نمیخوام سگ شدنش و ببینم !
صدای جیغ اون دختره قلبم و به درد میاره فقط یاشار و نبینم! به خواطر فقط (گوه خوردی ساقی مواد شدی!) داره اینجور میزنش؟ قبول حرف خوبی نزد حساسی ولی بچس ! از تو چیزی نمیدونه !
ای وای خداا! من یه چک زدم مث سگ پشیمون شدم اما اون ؟
این کارو با لذت انجام میده! آخه من نمیدونم زجر کشیدن آدما چه لذتی داره !
تو خودت .... هوفف ولش کن این اگه آدم بشو بود تا الان باید آدم میشد !
راه میرفتم که صدای در از اونور حیاط دقیقا پشت به من اومد با اخم غلیظ برگشتم سمت در دیدم یاشار داره اروم آروم میاد سمتم و یه نخ سیگار دستشه
با قدم های بلند تقریبا به سمتش دویدم و بازو شو گرفتم با صدای آرومی گفتم :
چه غلطی کردی عوضی ؟ گفتم بیای آرمش کنی بی قراره نگفتم که بیای با کمربندت مث سگ بزنیش ! تو چیزی از انسانیت و آدم بودن میدونی ؟
- دستتو بکش ! برو تو نمیدونم چشه انگار غش کرده منم میدم کرج "
با چشمای گشاد و فک منقبض شده به رفتنش نگاه کردم "
چقدر پرو و بیخیاله ؟!
با دو خودمو به دختره رسوندم تن بی جونش جلوی در اتاق یاشار افتاده بود و شونه هاش خونی ...
سریع بلندش کردم و با شاهرخ بردیمش بیمارستان خودم
اول یه سرم بهش زدم و بعدش با درآوردن تیشترش فهمیدم تنش کبود نشده که فقط با پماد خوب بشه ..."
زخم شده و نیاز به پانسمان داره.
با معاینه فهمیدم که بیهوشی این دختره به خواطر تن ظعیف و بیماری قلبی که با ضربات یاشار بیهوش شده !
لعنت بهت یاشار ! لعنت !
فضا برام خفه شده بود ...
دیگه نمیتونستم وایسم ...
همیشه اینطوری بودم نمیتونستم آدم بده باشم
مثل یاشار نمیتونستم وحشی باشم این بشر انگار چیزی از انسانیت نداره اما خب دوسش دارم من از همین وحشی گریش خوشم میاد بهش میاد ....
بچم آدم خوبیه فقط وقتی مسئله کاری باشه سگ میشه که خب من نمیخوام سگ شدنش و ببینم !
صدای جیغ اون دختره قلبم و به درد میاره فقط یاشار و نبینم! به خواطر فقط (گوه خوردی ساقی مواد شدی!) داره اینجور میزنش؟ قبول حرف خوبی نزد حساسی ولی بچس ! از تو چیزی نمیدونه !
ای وای خداا! من یه چک زدم مث سگ پشیمون شدم اما اون ؟
این کارو با لذت انجام میده! آخه من نمیدونم زجر کشیدن آدما چه لذتی داره !
تو خودت .... هوفف ولش کن این اگه آدم بشو بود تا الان باید آدم میشد !
راه میرفتم که صدای در از اونور حیاط دقیقا پشت به من اومد با اخم غلیظ برگشتم سمت در دیدم یاشار داره اروم آروم میاد سمتم و یه نخ سیگار دستشه
با قدم های بلند تقریبا به سمتش دویدم و بازو شو گرفتم با صدای آرومی گفتم :
چه غلطی کردی عوضی ؟ گفتم بیای آرمش کنی بی قراره نگفتم که بیای با کمربندت مث سگ بزنیش ! تو چیزی از انسانیت و آدم بودن میدونی ؟
- دستتو بکش ! برو تو نمیدونم چشه انگار غش کرده منم میدم کرج "
با چشمای گشاد و فک منقبض شده به رفتنش نگاه کردم "
چقدر پرو و بیخیاله ؟!
با دو خودمو به دختره رسوندم تن بی جونش جلوی در اتاق یاشار افتاده بود و شونه هاش خونی ...
سریع بلندش کردم و با شاهرخ بردیمش بیمارستان خودم
اول یه سرم بهش زدم و بعدش با درآوردن تیشترش فهمیدم تنش کبود نشده که فقط با پماد خوب بشه ..."
زخم شده و نیاز به پانسمان داره.
با معاینه فهمیدم که بیهوشی این دختره به خواطر تن ظعیف و بیماری قلبی که با ضربات یاشار بیهوش شده !
لعنت بهت یاشار ! لعنت !
۳.۰k
۱۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.