ویو کوک
ویو کوک
بعد از اون موضوع لیا و یونگی رفتن خونه شون و مهمونی تموم شد
صبح
بیدار شدم دست و صورتم رو شستم لباسم رو پوشیدم رفتم بیرون از اتاق اوجوما رو دیدم
_صبح بخیر اوجومای عزیزم
اوجوما=صبح بخیر پسرم
بیا صبحانه بخور
_باشه
نشستیم و صبحانه خوردیم بعد از صبحانه از اوجوما خداحافظی کردم سوار ماشینم شدم و بعد چند مینی رسیدم مدرسه ماشین و پارک کردم و رفتم تو کلاس که همه بودند به غیر از لیا رفتم پیش یونگی
_سلام خوبی لیا نیومد؟
÷نه
_امروز نمیاد؟
÷گفت خودش میاد
_اوهوم باشه رفتم سرجام نشستم که نانسی اومد کنارم نشست
نانسی=عشقم صبح بخیر ...با عشوه
_برو اونور نانسی تو آبرو حالیت نمیشه
نانسی =باشه عشقم رفت
نانسی=تو ذهنش...کاری میکنم خودت بیای پیشم و بگی عشقم .با پوزخند
از زبان آدمین
بعد چند مینی استاد اومد میخواست شروع به درس دادن بکنه که در کلاس زده شد همه چشم ها به در خیره شد که لیا اومد داخل
و پشت سرش بکهیون اومد و بکهیون خوش معرفی کرد و بعد رفت کنار سوهو نشست لیا هم رفت کنار کوک نشست
پایان زبان آدمین
_کجا بودی تا حالا چرا با این پسر اومدی 😠
+تازه به تو چه که کجا بودم تازه این پسر اسم پاره بکهیون و همراه دوست پسرم اومدم نه یه پسر غریبه اوکی
_که دوست پسرت نشونت میدم لیا خانم
+بده ببینم چجوری میخوای بدی
استاد=ساکت اگه یکبار دیگه حرف بزنید میندازمتون بیرون
+_چشم
زنگ تفریح
....
بعد از اون موضوع لیا و یونگی رفتن خونه شون و مهمونی تموم شد
صبح
بیدار شدم دست و صورتم رو شستم لباسم رو پوشیدم رفتم بیرون از اتاق اوجوما رو دیدم
_صبح بخیر اوجومای عزیزم
اوجوما=صبح بخیر پسرم
بیا صبحانه بخور
_باشه
نشستیم و صبحانه خوردیم بعد از صبحانه از اوجوما خداحافظی کردم سوار ماشینم شدم و بعد چند مینی رسیدم مدرسه ماشین و پارک کردم و رفتم تو کلاس که همه بودند به غیر از لیا رفتم پیش یونگی
_سلام خوبی لیا نیومد؟
÷نه
_امروز نمیاد؟
÷گفت خودش میاد
_اوهوم باشه رفتم سرجام نشستم که نانسی اومد کنارم نشست
نانسی=عشقم صبح بخیر ...با عشوه
_برو اونور نانسی تو آبرو حالیت نمیشه
نانسی =باشه عشقم رفت
نانسی=تو ذهنش...کاری میکنم خودت بیای پیشم و بگی عشقم .با پوزخند
از زبان آدمین
بعد چند مینی استاد اومد میخواست شروع به درس دادن بکنه که در کلاس زده شد همه چشم ها به در خیره شد که لیا اومد داخل
و پشت سرش بکهیون اومد و بکهیون خوش معرفی کرد و بعد رفت کنار سوهو نشست لیا هم رفت کنار کوک نشست
پایان زبان آدمین
_کجا بودی تا حالا چرا با این پسر اومدی 😠
+تازه به تو چه که کجا بودم تازه این پسر اسم پاره بکهیون و همراه دوست پسرم اومدم نه یه پسر غریبه اوکی
_که دوست پسرت نشونت میدم لیا خانم
+بده ببینم چجوری میخوای بدی
استاد=ساکت اگه یکبار دیگه حرف بزنید میندازمتون بیرون
+_چشم
زنگ تفریح
....
۴.۵k
۲۴ فروردین ۱۴۰۲