یک نفر پیدا شده این دفترم را میخرد

یک نفــر پیدا شـــده این دفتــرم را میخرد
اشک و آهـم را ببین یک لحظـــه درجا میخرد

شعرهــای خوب اینجـا قیمتش ارزان تراست
او تمـــام شعــــر مـن را نقد و یکجـــا میخرد

از نبـــودنهای پی در پی و جــــایِ خالی ات
سایه اش پیـــداشده ,خوف و رجا را میخرد

در به در در کوچه میگردم که شعری سرکنم
در خیابان همدمــم هست و همانجا میخرد

گاه ابیاتم کمی تلخ است وگاهی بی نمک
او ولی شعر سیاه و جابه جا هم میخرد.....
دیدگاه ها (۱)

هر چقدر این روزها دستان من تنهاترندچشم‌هایت شب به شب زیباتر ...

خوابش نبرد...خاطره ها را قطار کردحالش دوباره بد شد و از خود ...

بیوفا آمد مرا دیوانه ی خود کرد ورفتگردشمع خود مرا پروانه ی خ...

نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط