فیک طراح جئون🖇part38
طراح جئون🖇 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤#part38
🖤
🖤
🖤
بلند شدیم که برلی ماه اصل بزیم ایتالیا توی یه کی از جاهلی جنگلیش خونه گرفتیم که قشنگ حال کنسج و رفتیج با هنون لباس عروس ها فرودگاد'چمدونامونو تحمیل داریم و رفتیم توی عداپیا توی بهش وی آی پی که دوتا عم اتاق داشت و نشستیم
ویو ا/ت
من خودمو زدم به خداب چون میدونستم کوک چه نقشه ای داره و که دیدم ته و سدپوآ یه واشکی دارن باهم حرف میزنن
ته:بریم تو اتاق
سوآ:آرههه بریم ما که تا حالا نکردیم با هم
ته:آره
سوآ:من نیترسم
ته:اشکال نداره آرومیم میکنیم بریم
که دیدم تهیونن و سوآ بلند شدم دارن میرن توی اتاق
کوک:کوچولو
ا/ت:عممم چیه من خوابم
کوک:عه چرا بیا اشمب رو خوش بگذرونیم
ا/تدچی نمیشنوم چی میگی صدا زیاده
کوک:اینجا فق من و توعیم صدا چی زیاده
بعدشم کوک دستمو گرفت و کشوندم توی اتاق😌{بقیشو به زهن کثیف خودتون میسپرم😂😐}تا ادنجا خیلی رله بود و ماهم بعد وارانون خوابیدیم و الانم ساعت ۷ صبه و رسیدیم من و سوآ از شدت درد داشتیم جر میخوردیم ولی به رو نیووردیم و رفتیم بزین و یه ماشین گزفتیم و رفتیم به سمت خونه جنگلیمون و وقای رسیدیم از شدت این که هوا چق خوب بود داشام جر میخوردم و من و سوآ هم فق زود رفتیم اتاق و لباسامون رو عوض وردیم ولی پسرا زود تر عوض کرده بودن بعدشم هممون افتادیم روی مبل
ته:الان ساعت ۲ ضهره بیاید ناهار بخوریم
کوک:آره بیاید من براتون درست کنم ناهار
ته:منم نیام کمکت
سوآ و ا/ت:وای نه ترو خدا به فنامون میدید
کوک:من کع برا تو غذا درست کردم دیدی خوب شد
ا/ت:ولی الان تو با تهیونکی شما دوتا به هم بیوفتید به فنامون میدید
سوآ:آشپز که دوتاشه آش یا شور میشه یا بی نمک
ا/ت:حق👌🤌
تهیونن و کوک رفتن و غذا رو درست کردن ما قرار بود زود برگردیمو شاید فردا شب برگردیم
🖤#part38
🖤
🖤
🖤
بلند شدیم که برلی ماه اصل بزیم ایتالیا توی یه کی از جاهلی جنگلیش خونه گرفتیم که قشنگ حال کنسج و رفتیج با هنون لباس عروس ها فرودگاد'چمدونامونو تحمیل داریم و رفتیم توی عداپیا توی بهش وی آی پی که دوتا عم اتاق داشت و نشستیم
ویو ا/ت
من خودمو زدم به خداب چون میدونستم کوک چه نقشه ای داره و که دیدم ته و سدپوآ یه واشکی دارن باهم حرف میزنن
ته:بریم تو اتاق
سوآ:آرههه بریم ما که تا حالا نکردیم با هم
ته:آره
سوآ:من نیترسم
ته:اشکال نداره آرومیم میکنیم بریم
که دیدم تهیونن و سوآ بلند شدم دارن میرن توی اتاق
کوک:کوچولو
ا/ت:عممم چیه من خوابم
کوک:عه چرا بیا اشمب رو خوش بگذرونیم
ا/تدچی نمیشنوم چی میگی صدا زیاده
کوک:اینجا فق من و توعیم صدا چی زیاده
بعدشم کوک دستمو گرفت و کشوندم توی اتاق😌{بقیشو به زهن کثیف خودتون میسپرم😂😐}تا ادنجا خیلی رله بود و ماهم بعد وارانون خوابیدیم و الانم ساعت ۷ صبه و رسیدیم من و سوآ از شدت درد داشتیم جر میخوردیم ولی به رو نیووردیم و رفتیم بزین و یه ماشین گزفتیم و رفتیم به سمت خونه جنگلیمون و وقای رسیدیم از شدت این که هوا چق خوب بود داشام جر میخوردم و من و سوآ هم فق زود رفتیم اتاق و لباسامون رو عوض وردیم ولی پسرا زود تر عوض کرده بودن بعدشم هممون افتادیم روی مبل
ته:الان ساعت ۲ ضهره بیاید ناهار بخوریم
کوک:آره بیاید من براتون درست کنم ناهار
ته:منم نیام کمکت
سوآ و ا/ت:وای نه ترو خدا به فنامون میدید
کوک:من کع برا تو غذا درست کردم دیدی خوب شد
ا/ت:ولی الان تو با تهیونکی شما دوتا به هم بیوفتید به فنامون میدید
سوآ:آشپز که دوتاشه آش یا شور میشه یا بی نمک
ا/ت:حق👌🤌
تهیونن و کوک رفتن و غذا رو درست کردن ما قرار بود زود برگردیمو شاید فردا شب برگردیم
۲.۷k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.