فیک طراح جئونpart🖇41
طراح جئون🖇 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
🖤#part41
🖤
🖤
🖤
صب پلشدیم و زفتیم بیرون صبحونمون رو خردبم امروز روز اخر بدد که ایتجاییم و ساعت ۱۲ پرواز داشتیم پس لوازمامون رو جمع کردیم و خونه رو تحویل دادیم و رفایم که توی موزه ها بگردیم
ته:چرا همشون لختن
سوآ:برا منم سواله
کوک:اون مدق که لباس نبود
ا/ت:عه خاک به سرم ینی
ته:نه بابا با برگ خودشون رو نمیوشوندن
همه:خنده
بعد از اونم رفتیم یه رستوران و ناهار و خوردیم و و دوباره اینو اونر رفتیم تا ساعت ۹
کوک:بیهید من یه رستوران کره ای نیشناسم اینجا بریم اونجا شام بخوریم
ا/ت:وای حوص دوکبوکی کردم
سوآ:منم
ته:😂
رفایم رستوران کره ای و هرکودوممنون یه جیی خوردیم
ته:زنگ زدن بهم گفتن که پرواز اوتاده برای ساعت ۲ شب
ا/ت:خو بریم شهر بازی
سوآ:اره ترو خدااا
کوک:اره بریم
ته:اوکی بریم
رفایم شهر بلزی و هر کدوممون کلی بازی کردیم و کوک گفت بیا بریم سقوط آزاد ولی من خیلی میتزسیدم
ا/ت:نه ول کن چرته
کوک:نه بیا بریم
با کوک رفایم سقوط آزاد و من چشامو بستم و نفسمو خبص وردم و دیدم کوک دستمو گرفت بعدشم یه دفه ولمون کردن و من انق که جیغ زدم همه عین جن نگام میکردن 😐🤌من همینطور با چشای بسه داشام جسغ نیزدم که دیدم کوک گق
کوک:تمون شدا
چشامو باز کردم دیدم چشه هنه رو منه
ا/ت:عه تموم شد خیلی باحال بود بدو بزیم
کوک:خنده😂
تا ساعت ۱ کی بازی کردین و بعدشم رفایم قرودگاه و سوار هواپیما شدیم و برگشتیم کره با این که خیلی کم بود ولی واقعا بهم خوش گذشت و دوستش داشتم
🖤#part41
🖤
🖤
🖤
صب پلشدیم و زفتیم بیرون صبحونمون رو خردبم امروز روز اخر بدد که ایتجاییم و ساعت ۱۲ پرواز داشتیم پس لوازمامون رو جمع کردیم و خونه رو تحویل دادیم و رفایم که توی موزه ها بگردیم
ته:چرا همشون لختن
سوآ:برا منم سواله
کوک:اون مدق که لباس نبود
ا/ت:عه خاک به سرم ینی
ته:نه بابا با برگ خودشون رو نمیوشوندن
همه:خنده
بعد از اونم رفتیم یه رستوران و ناهار و خوردیم و و دوباره اینو اونر رفتیم تا ساعت ۹
کوک:بیهید من یه رستوران کره ای نیشناسم اینجا بریم اونجا شام بخوریم
ا/ت:وای حوص دوکبوکی کردم
سوآ:منم
ته:😂
رفایم رستوران کره ای و هرکودوممنون یه جیی خوردیم
ته:زنگ زدن بهم گفتن که پرواز اوتاده برای ساعت ۲ شب
ا/ت:خو بریم شهر بازی
سوآ:اره ترو خدااا
کوک:اره بریم
ته:اوکی بریم
رفایم شهر بلزی و هر کدوممون کلی بازی کردیم و کوک گفت بیا بریم سقوط آزاد ولی من خیلی میتزسیدم
ا/ت:نه ول کن چرته
کوک:نه بیا بریم
با کوک رفایم سقوط آزاد و من چشامو بستم و نفسمو خبص وردم و دیدم کوک دستمو گرفت بعدشم یه دفه ولمون کردن و من انق که جیغ زدم همه عین جن نگام میکردن 😐🤌من همینطور با چشای بسه داشام جسغ نیزدم که دیدم کوک گق
کوک:تمون شدا
چشامو باز کردم دیدم چشه هنه رو منه
ا/ت:عه تموم شد خیلی باحال بود بدو بزیم
کوک:خنده😂
تا ساعت ۱ کی بازی کردین و بعدشم رفایم قرودگاه و سوار هواپیما شدیم و برگشتیم کره با این که خیلی کم بود ولی واقعا بهم خوش گذشت و دوستش داشتم
۲.۶k
۲۴ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.