پارت آخرینتکهقلبم

#پارت_۲۱ #آخرین_تکه_قلبم
دو تماس بی پاسخ از نیما!
سریع رفتم پی ویش:
_نمیخوای بیای؟زنگ میزنم نمیای اره؟باشع اینجوری رفتار کن ، سرد بازی درار ببین چی میشه!
یا دیدن پی اماش دیدم نمیشه پنهون کرد قضیه ی غش کردنمو!
و بهش پی ام دادم .
_سلام
زنگ زدم تا آنلاین شه
بعد بیست دقیقه که تلافی کنه آنلاین شد:
_سلام
_خوبی؟
_خوبم توخوبی؟
_نه،بیمارستان بودم.
_براچی اونجا؟
_فشارم افتاد توی باشگاه که بودم.
_الان حالت خوبه عشقم؟
_آره ، سُرُمِ سرحالم کرد.
_ببینم دستتو
عکس دستمو فرستادم براش ، حالا که مطمئن شده بود وایساد نرم حرف زدن!
_بمیرم برات
_خدانکنه
_آخه چرا اینجوری شدی؟
_حالم بد بود
_چرا زندگی؟
_فکرای الکی داشت سرمو میترکوند یهو حس کردم جون ندارم سرپا واستم ، کنار ستون بودم همونجا سر خوردم و چشمام سیاهی رفت!
_ برو یه جا میخوام زنگ بزنم بهت.
رفتم اتاقم و در رو بستم ، جواب دادم:
_الو
_الو نیاز ببین چی دارم میگم بت!
از لحن عصبیش مضطرب شدم!
_جون دلم؟
_یبار دیگ ناراحت بشی
فکرای الکی کنی
خودتو اذیت کنی
ی وقت گریه کنی
میام سراغت !تو دیگ مال خودت نیسی تموم شد اون موقعه ها ک مال خودت بودی ! الان مال منی، مال من میفهمی؟؟
از صدای عصبیش جا خوردم انگار یه بغضی داشت ..از حرفایی که شنیده بودم قلبم ۱۰برابر تند تر میکوبید!
ذوقمو فکر کنم نتونستم پنهون کنم:
_شیر فهمیدم شد ، میگما؟
_جون دلم
_مال تو بودن خیلی خوشِ..
#نظر_فراموش_نشه ❤ 🌙 شبخیری
دیدگاه ها (۱۴)

پارت_۲۲ #آخرین_تکه_قلبم پله هارو آروم بالا رفتمو نشستم سر کل...

#پارت_۲۳ #آخرین_تکه_قلبم رفتم داخل و سلام دادم ، مامانم جواب...

#پارت_۲۰ #آخرین_تکه_قلبم نیازنفس عمیقی کشیدم و به چهره ی عصب...

#پارت_1۹ #آخرین_تکه_قلبم نیما هرچقدرم که بری باشگاه و هیکل د...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط