بانو
بانو
پاییز که شد
دستهای خسته ات را در جیبت پنهان کن،،،
و به دور از باید ها و آمدن ها،،،
نبودن ها و رفتن ها،،،
فارغ از تمام لحظه های بی شایبه ی روزگار غریبت،،،
برای خودت؛ خاطره ای بساز،،،
بانو،،،
پاییز که شد،
اولین باران پاییزی که روی موهای ابریشمی ات بارید،
و خش خش برگهای خسته ی پاییزی را زیر پاهایت لمس کردی،،،
خودت را بغل کن و به زیر آسمان ابری ات ببر،،،
این پاییز را،،،
تنها،،،
نه،،،
نمیشود،،،
هرگز،،،
پاییز که شد
دستهای خسته ات را در جیبت پنهان کن،،،
و به دور از باید ها و آمدن ها،،،
نبودن ها و رفتن ها،،،
فارغ از تمام لحظه های بی شایبه ی روزگار غریبت،،،
برای خودت؛ خاطره ای بساز،،،
بانو،،،
پاییز که شد،
اولین باران پاییزی که روی موهای ابریشمی ات بارید،
و خش خش برگهای خسته ی پاییزی را زیر پاهایت لمس کردی،،،
خودت را بغل کن و به زیر آسمان ابری ات ببر،،،
این پاییز را،،،
تنها،،،
نه،،،
نمیشود،،،
هرگز،،،
۲.۰k
۲۲ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.