𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁸⁸"
𝑫𝒊𝒍𝒆𝒎𝒎𝒂 𝒍𝒐𝒗𝒆 "Pt⁸⁸"
سرمو بالا گرفتم و دیدم آرا با نیش باز داره نمیدونم با کی چت میکنه!
بدون هیچ فکری از صفحه چت جونسو خارج شدم و وارد صفحه چت آرا شدم و عصبی براش تایپ کردم:
کوک: "آرا داری با کدوم خری حرف میزنی که اینطور نیشت بازه!"
سریع سین خورد و حس کردم نگاهی بهم کرد اما من همونطور جدی سرم توی گوشیم بود.
آرا: "دوستم آنا"
اخمام رو کمی باز کردم و پیام بعدیش بیشتر اخمام رو توی هم گره زد:
آرا: "وایسا ببینم... به تو مربوطه که با کی صحبت میکنم؟! بین من و تو دیگه چیزی نیستش آقای جئون!"
دندون هامو روی هم ساییدم و با پوزخند تایپ کردم: "اوکی"
گوشیم رو کنار گذاشتم و نامحسوس بهش نگاه کردم که انگار کمی استرسی شده بود چون پاهاش رو هیستریک تکون تکون میداد.
جونسو داشت نگاهم میکرد، خبری از هیون نبود و جییونگ داشت به باباش نقاشیش رد نشون میداد... مامان و بابای آرا هم ریز ریز باهم صحبت میکردن و هرکسی مشغول کاری بود که گوشیم کمی ویبره رفت...
بازش کردم و با دیدن اسم آرا سریع پیامش رو باز کردم: "همین اوکی؟! نکنه میخوای بلایی سرم بیاری؟!"
با بدجنسی نوشتم: "از گفتن خوشم نمیاد ترجیح میدم که عمل کنم."
آرا: "تقصیر خودت بود نه من! چرا به لباس پوشیدنم گیر میدی؟!"
کوک: "واضح نیست؟ چون نمیخوام کسی بد..نت رو تماشا کنه!"
آرا: "خب... نمیدونستم که حساسی... یجورایی یعنی ببخشید"
سرمو بالا گرفتم و دیدم آرا با نیش باز داره نمیدونم با کی چت میکنه!
بدون هیچ فکری از صفحه چت جونسو خارج شدم و وارد صفحه چت آرا شدم و عصبی براش تایپ کردم:
کوک: "آرا داری با کدوم خری حرف میزنی که اینطور نیشت بازه!"
سریع سین خورد و حس کردم نگاهی بهم کرد اما من همونطور جدی سرم توی گوشیم بود.
آرا: "دوستم آنا"
اخمام رو کمی باز کردم و پیام بعدیش بیشتر اخمام رو توی هم گره زد:
آرا: "وایسا ببینم... به تو مربوطه که با کی صحبت میکنم؟! بین من و تو دیگه چیزی نیستش آقای جئون!"
دندون هامو روی هم ساییدم و با پوزخند تایپ کردم: "اوکی"
گوشیم رو کنار گذاشتم و نامحسوس بهش نگاه کردم که انگار کمی استرسی شده بود چون پاهاش رو هیستریک تکون تکون میداد.
جونسو داشت نگاهم میکرد، خبری از هیون نبود و جییونگ داشت به باباش نقاشیش رد نشون میداد... مامان و بابای آرا هم ریز ریز باهم صحبت میکردن و هرکسی مشغول کاری بود که گوشیم کمی ویبره رفت...
بازش کردم و با دیدن اسم آرا سریع پیامش رو باز کردم: "همین اوکی؟! نکنه میخوای بلایی سرم بیاری؟!"
با بدجنسی نوشتم: "از گفتن خوشم نمیاد ترجیح میدم که عمل کنم."
آرا: "تقصیر خودت بود نه من! چرا به لباس پوشیدنم گیر میدی؟!"
کوک: "واضح نیست؟ چون نمیخوام کسی بد..نت رو تماشا کنه!"
آرا: "خب... نمیدونستم که حساسی... یجورایی یعنی ببخشید"
۷.۵k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.