سناریو ران

پارت پنجم

ران:ام دیگه زنگ خورد من باید برم آها راستی تو تو کدوم کلاسی
ا/ت:چرا میخوای بدونی🤨
ران:بگو دیگه مگه چی ازت کم میشه 😮‍💨
ا/ت:من یک سال ازت کوچکترم و کلاس Aهستم
ران:که اینطور منم کلاس Bهستم
ا/ت:خب من دیگه رفتم خداحافظ
ران: خداحافظ کوچولو😏
ا/ت:😒

از زبان راوی

ا/ت و ران هرکدام به سمت کلاس های خود رفتندو تمام زنگ کلاس ا/ت تو فکر ران بودزنگ تفریح خورد و ا/ت رفت بیرون که چند تا پسر مزاحم ا/ت شدن

پسر ۱:جوووننن چه دختری بیام بخورمت
پسر ۲:اول تو بخور منم ادامشو میخورم😁(دارم از خنده جر میخورم 😂😂)

از زبان راوی

ا/ت ترسیده بود و تو خودش جمع شده بود که صدایی از پشت پسرا توجه ا/ت را جلب کرد ا/ت که یکم دقت کرد دید ران هست و کمی تعجب کرد

ران:هوی به ناموس مردم دست درازی می‌کنید خونتون حلاله(دارم میمیرم😂😂😂)
ا/ت:😳😳😳
پسر ۱:تو دیگه چه خری هستی
ران:من رانم ران هایتانی باید اسممو شنیده باشید😏
پسر ۲:ران هایتانی ببخشید قربان ما دیگه میرم
ران:گومشین 😠

از زبان راوی

دوتا پسر با سرعت زیاد رفتندو ران روبه ا/ت کردو گفت

ران:......

ببخشید بد شد
دیدگاه ها (۲۶)

سناریو ران

سلیقه من اینه دیگه شمارو نمی‌دونم

سناریو ران

سناریو ران

مرگ بی پایان پارت ۳۰

رمان

love Between the Tides²⁶رفتم سوار ماشین شدم تهیونگ: دو ساعت ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط