Fake jimin ✨
Ordinary Life 🌙✨p2✨
ویو یونا:
از خواب بلند شدم خیلی خوشحال بودم اولین روز کاریم توی شرکت بود از جام بلند شدم کت و شلوار مشکی با پیرهن سفید پوشیدم موهامم کف سرمو بافتم کفش اسپرت پوشیدم رفتم پایین
م. ی: به به دخترم چه خوشتیپ شدی
یونا: ممنون مامانی
ب. ی: اوههههه اجی مارو ببین
یونا😛
یونا: مامان بابا کو؟!
م. ی: رفته پیشه دوستش میاد الان
یونا: اخ الان من ماشین میخوام
م. ی: نگران نباش بابات برات سوییچ رو گذاشته سر میز
یونا: هوففف خداروشکر
م. ی: حالا برو دیرت میشه هااا
یونا: خدافظ مامان قشنگم
م. ی: خدافظ
از خونه رفتم بیرون سوار ماشین شدمو بعد از ده دقیقه رسیدم
ماشینو داخل پارکینگ پارک کردم سوار اسانسور شدم رفتم بالا
منشی: عه سلام خانم پارک یونا
یونا: سلام خوبین؟
منشی: بله ممنون... بیاین تا اتاقتونو بهتون نشون بدم
داشتیم میرفتیم تا اتاقمو ببینم دیدم از اتاق رئیس سروصدا میاد بی توجه رفتم
منشی: اینم اتاقتون
یونا: خیلی ممنون چه قشنگه ... ببخشید من الان باید چکار کنم؟!
منشی: الان با رئیس هماهنک میکنم برین داخل
بعد از ده دیقه
یونا: سـ.. سلام رئیس
یونگی: عه بالاخره اومدی
یونا: بله
یونگی: خب فک کنم صدای دادو بیداد منو شنیدی نه؟
یونا: خـ.. خب بله
یونگی: عیب نداره
یونا: خب باید چکار کنم؟!
یونگی: این برگه هارو ببرین داخل سیستم وارد کنین بعد کپیشو برام بیارین
یونا: چشم
رفتم کارمو شروع کردم 20دیق طول کشید
ویو یونگی:
داشتم استراحت میکردم که موبایلم زنگ خورد
جیهوپ: چطوری خوابالو
یونگی: عامم.... خوبم.. کاری داشتی
جیهوپ: اره راستی
یونگی: چیه؟!
جیهوپ: از اون شرکتی که قرار داد بستیم زنگ زدن گفتن برای تحویل بار بیاین دانمارک
یونگی: ای بابا.... حالا کی
جیهوپ: غر نزن.... پس فردا
یونگی: خب باشه خبرشو میدم....
جیهوپ: وکیل پیدا کردی؟
یونگی: اره پیدا کردم خوشم اومده ازش
جیهوپ: پس بهش بگو حاضر شه باید باهامون بیاد
یونگی: خب باشه کاری نداری؟
جیهوپ: نه فعلا
تلفنو قطع کردم
رفتم سمت در اتاق یونا...
خماریییییییییی
شرط پارت بعدی: 22 تا لایک
ویو یونا:
از خواب بلند شدم خیلی خوشحال بودم اولین روز کاریم توی شرکت بود از جام بلند شدم کت و شلوار مشکی با پیرهن سفید پوشیدم موهامم کف سرمو بافتم کفش اسپرت پوشیدم رفتم پایین
م. ی: به به دخترم چه خوشتیپ شدی
یونا: ممنون مامانی
ب. ی: اوههههه اجی مارو ببین
یونا😛
یونا: مامان بابا کو؟!
م. ی: رفته پیشه دوستش میاد الان
یونا: اخ الان من ماشین میخوام
م. ی: نگران نباش بابات برات سوییچ رو گذاشته سر میز
یونا: هوففف خداروشکر
م. ی: حالا برو دیرت میشه هااا
یونا: خدافظ مامان قشنگم
م. ی: خدافظ
از خونه رفتم بیرون سوار ماشین شدمو بعد از ده دقیقه رسیدم
ماشینو داخل پارکینگ پارک کردم سوار اسانسور شدم رفتم بالا
منشی: عه سلام خانم پارک یونا
یونا: سلام خوبین؟
منشی: بله ممنون... بیاین تا اتاقتونو بهتون نشون بدم
داشتیم میرفتیم تا اتاقمو ببینم دیدم از اتاق رئیس سروصدا میاد بی توجه رفتم
منشی: اینم اتاقتون
یونا: خیلی ممنون چه قشنگه ... ببخشید من الان باید چکار کنم؟!
منشی: الان با رئیس هماهنک میکنم برین داخل
بعد از ده دیقه
یونا: سـ.. سلام رئیس
یونگی: عه بالاخره اومدی
یونا: بله
یونگی: خب فک کنم صدای دادو بیداد منو شنیدی نه؟
یونا: خـ.. خب بله
یونگی: عیب نداره
یونا: خب باید چکار کنم؟!
یونگی: این برگه هارو ببرین داخل سیستم وارد کنین بعد کپیشو برام بیارین
یونا: چشم
رفتم کارمو شروع کردم 20دیق طول کشید
ویو یونگی:
داشتم استراحت میکردم که موبایلم زنگ خورد
جیهوپ: چطوری خوابالو
یونگی: عامم.... خوبم.. کاری داشتی
جیهوپ: اره راستی
یونگی: چیه؟!
جیهوپ: از اون شرکتی که قرار داد بستیم زنگ زدن گفتن برای تحویل بار بیاین دانمارک
یونگی: ای بابا.... حالا کی
جیهوپ: غر نزن.... پس فردا
یونگی: خب باشه خبرشو میدم....
جیهوپ: وکیل پیدا کردی؟
یونگی: اره پیدا کردم خوشم اومده ازش
جیهوپ: پس بهش بگو حاضر شه باید باهامون بیاد
یونگی: خب باشه کاری نداری؟
جیهوپ: نه فعلا
تلفنو قطع کردم
رفتم سمت در اتاق یونا...
خماریییییییییی
شرط پارت بعدی: 22 تا لایک
۱۵.۷k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.