تنفری که تبدیل به عشق شد

(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۸

ویو هوسوک /
اوکی چیزی نمیشه
...
با تیمم به ادرس رفتیم
یه کارخونه متروکه بود وارد شدیم
که دیدم ا/ت رو صندلی بسته شده و تهیونگ داره زیپ پیراهنش رو باز میکنه
هوسوک : هعی تهیونگ
بهش دست نمیزنی
تهیونگ : چه عجب اومدی داشتم دیگه ناامید میشدم
هوسوک : میگم ولش کن
تهیونگ : هه چطور شده الان نگرانش شدی
...
هوسوک : اصلن به توچه
تهیونگ : ا/ت مال منه
باید اون شب که جلوی جمع زدی تو صورتش فکر الان و میکردی
*ا/ت بیدار میشه اما چون دهنش بسته است نمی تونه چیزی بگه
هوسوک : *نفسشو عصبی میده بیرون
و اصلحه اش رو درمیاره
اوکی دستگیرش کنید دیگه زیادی رو مخه
تهیونگ : *تعجب میکنه
هه چی زر میزنی
*نگهبانا میگیرنش
تهیونگ : یااا داری چیکار میکنی اینا یعنی چی
هوسوک : ساکت شو و همکاری کن وگرنه دست کم ۱۵ سالی برات حبس رقم میخوره مردیکه ی هیز
تهیونگ : تووو....توووو کی هستی؟
هوسوک : (پوزخند) ههههه گول خوردی جناب کیم
من ... من کی یم
اوکی الان برات میگم
سرهنگ اول جانگ هوسوک مامور مخفی ارتش جمهوری کره هستم
تهیونگ : چییی؟
اما ... اما توهم با ما هم دست بودیییی مردیکه عوضییییی
تو خودتم از این خلافا کردی
با باند ما بودی
هوسوک : هه هنوز نفهمیدی بابا من مامور مخفیم
همه اینا کشک بود
تهیونگ : نهه ....نههه بهت هرچقدر بخوای پول میدم در عوضش بزار برم
هوسوک : یااا هنوز نفهمیدی من کی یم
اوفف چقدر رومخ
........
به مامور دولت رشوه میدی
...
ساکت شو تا حبست بیشتر نشده...
.....
ببریدش
*و هوسوک میره سراغ ا/ت و دهنشو باز میکنه
خوبی
ا/ت : عاااا....



خب پشماتون ریخت نه؟
هوسوک ما پلیسه نه یه قمار باز بچه هاااا
هووووو هوووووو😂😂😍😍😍
واکنشتون و از اخرش بگید




لایک : ۳۰
کامنت : ۴۵