(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۹
(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۹
*و هوسوک میره سراغ ا/ت و دهنشو باز میکنه
خوبی
ا/ت : عاااا....
تووو...
هوسوک : میشه بریم خونه باهم صحبت کنیم؟
ا/ت : ......
یکی از نگهبانا : قربان اما الان باید بیاید
هوسوک : تا ۱ ساعت دیگه میام
نگهبانه : چشم
*ا/ت و هوسوک حرکت میکنن به سمت خونه
...
به خونه رسیدن
هوسوک :خب بپرس
ا/ت : چیو
هوسوک : سوالایی که توی ذهنته رو
ا/ت : عاا.....
تووووو......حرفات واقعی بود ؟
یه پلیسی
اون کارات همه نقشه بود؟
هوسوک : اوهوم ...
خب خودم کامل ترشو برات میگم و لازم به ۱ ماه نیست
....
خب من ۳ ساله درگیر این پرونده ی کوفتیم
و با کمک تو نیمی از اون رو کامل کردم ...
اما تهیونگ رییس باندشون نیست
ا/ت : یعنی چی
هوسوک : رییس باندشون یه زنه و ما باید اون زن و بگیریم
اون یه روانیه کامله
دخترارو میخره و با کسایی که داره بهشون دست میزنه و ولشون میکنه و....
خیلی از این کارا
ا/ت : .....
اونایی که باهاشون خابیدی چی
هوسوک : *میخنده
ا/ت : *پوکر فیس ...
حرف خنده داری زدم جوابمو بده
هوسدک : من تاحالا با هیچ کس نخابیدم
...
برای اینکه بتونیم بگیریمشون مجبور بودم نقش یه مرد هول و هوس باز و بازی کنم
ا/ت : اما منو ....چی
هوسوک : ....
خب اون شب که اومدی بار و با اون همه جنب و کارات و دیوونه بازیات
ما فکر کردیم تو همون زنه رییس بانده هستی
برای همین مجبور شدم بهت دست بزنم تا کسی شک نکنه
وگرنه درسته من خیلیا رو اوردم اینجا اما پاشون و تو این اتاق نذاشته میرفتن بیرون بدون هیچی
ا/ت : .....
هوسوک : باورم نداری
....
ا/ت من با تو اولینا رو تجربه کردم گلم
ا/ت :
......
..........
هوسوک دلم برای خود واقعیت تنگ شده بود
*و هوسوک و بغل میکنه
هوسوک : ......
..................
اهان یچی
ا/ت : چی
هوسوک : چی اره ....
چرا تو بیمارستان به داداشت گفتی ما باهام دوست دختر دوست پسر نیستیم
ا/ت : عاممم..
خب تو مثل ادم بهم اعتراف نکردی
هوسوک : اوکی(پوزخند)
*و لبای ا/ت و میبوسه
هوسوک : عشقم من دوست دارم ...
.......
تا ابد
ا/ت : منم عاشقتم عشق بچگیم
*و دوباره همو میبوسن
که یکی از نگهبانا میاد تو(خروس بی محل)
*و هوسوک میره سراغ ا/ت و دهنشو باز میکنه
خوبی
ا/ت : عاااا....
تووو...
هوسوک : میشه بریم خونه باهم صحبت کنیم؟
ا/ت : ......
یکی از نگهبانا : قربان اما الان باید بیاید
هوسوک : تا ۱ ساعت دیگه میام
نگهبانه : چشم
*ا/ت و هوسوک حرکت میکنن به سمت خونه
...
به خونه رسیدن
هوسوک :خب بپرس
ا/ت : چیو
هوسوک : سوالایی که توی ذهنته رو
ا/ت : عاا.....
تووووو......حرفات واقعی بود ؟
یه پلیسی
اون کارات همه نقشه بود؟
هوسوک : اوهوم ...
خب خودم کامل ترشو برات میگم و لازم به ۱ ماه نیست
....
خب من ۳ ساله درگیر این پرونده ی کوفتیم
و با کمک تو نیمی از اون رو کامل کردم ...
اما تهیونگ رییس باندشون نیست
ا/ت : یعنی چی
هوسوک : رییس باندشون یه زنه و ما باید اون زن و بگیریم
اون یه روانیه کامله
دخترارو میخره و با کسایی که داره بهشون دست میزنه و ولشون میکنه و....
خیلی از این کارا
ا/ت : .....
اونایی که باهاشون خابیدی چی
هوسوک : *میخنده
ا/ت : *پوکر فیس ...
حرف خنده داری زدم جوابمو بده
هوسدک : من تاحالا با هیچ کس نخابیدم
...
برای اینکه بتونیم بگیریمشون مجبور بودم نقش یه مرد هول و هوس باز و بازی کنم
ا/ت : اما منو ....چی
هوسوک : ....
خب اون شب که اومدی بار و با اون همه جنب و کارات و دیوونه بازیات
ما فکر کردیم تو همون زنه رییس بانده هستی
برای همین مجبور شدم بهت دست بزنم تا کسی شک نکنه
وگرنه درسته من خیلیا رو اوردم اینجا اما پاشون و تو این اتاق نذاشته میرفتن بیرون بدون هیچی
ا/ت : .....
هوسوک : باورم نداری
....
ا/ت من با تو اولینا رو تجربه کردم گلم
ا/ت :
......
..........
هوسوک دلم برای خود واقعیت تنگ شده بود
*و هوسوک و بغل میکنه
هوسوک : ......
..................
اهان یچی
ا/ت : چی
هوسوک : چی اره ....
چرا تو بیمارستان به داداشت گفتی ما باهام دوست دختر دوست پسر نیستیم
ا/ت : عاممم..
خب تو مثل ادم بهم اعتراف نکردی
هوسوک : اوکی(پوزخند)
*و لبای ا/ت و میبوسه
هوسوک : عشقم من دوست دارم ...
.......
تا ابد
ا/ت : منم عاشقتم عشق بچگیم
*و دوباره همو میبوسن
که یکی از نگهبانا میاد تو(خروس بی محل)
۲۴.۹k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.