تنفری که تبدیل به عشق شد

(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۳۰


ویو ا/ت : خوشالم که بالاخره هوسوک خودم برگشته
داشتیم همو میبوسیدیم که یکی از نگهبانا اومد
نگهبان : قربان....
ویو ا/ت : تا مارو اونجوری دید کوپ کرد
نگهبان : عااا...ممم چیزه ... من معذرت میخام الان میرم
ویو ا/ت :
تا اومد تو هوسوک و از خودم جدا کردم هولش دادم که کمرش خورد رو کفش من
(کفش ا/ت پاشنه بلند بوده)
ا/ت :حححح
هوسوک : آییی
ویو ا/ت : یه دستشو گذاشت رو کمرش یکیشم
رو پاش(اوخی بچم😂)
هوسوک : پوفف.....
هیونجیننننن
در داریم طبیله که نیست
نگهبان : * همون هیونجین (فامیلیه هیونجین لی هست و دستیار هوسوکه)
عامم..... ببخشید قربان
ا/ت :*میخنده ....
خب دیگه برو
هوسوک : اوکی مواظب خودت باش گلم میتونی با نگهبانا بری پیش میونگ یا مامانت
ا/ت : باشه ... 
ویو ا/ت : میرم پیش مامانم
دلم براش تنگ شده
البته با میونگ
....
......
ویو هوسوک/
با هیونجین رفتیم اداره
و رفتیم پشت اتاق بازجویی
رییس پلیس اول :اقای لی شما برید ازش بازجویی کنید
هوسوک : رییس میشه من برم
رییس پلیس :حتما بفرمائید
گفتم شاید خسته باشی اما هر طور راحتی
ویو هوسوک /
رفتم داخل
رو صندلی پشت میز کلافه نشسته بود
هوسوک : ....
خب....


لایک : ۳۰
کامنت : ۴۵
دیدگاه ها (۴۷)

(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۳۱ویو هوسوک / رفتم داخل رو...

هرچی بپرسید جواب میدم :)

(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۹*و هوسوک میره سراغ ا/ت و...

(تنفری که تبدیل به عشق شد) 𝒑𝒂𝒓𝒕 : ۲۸ویو هوسوک /اوکی چیزی نمی...

دوست دختر اجاره ای

چند پارتی جونگوون p۴

پارت ۳

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط