پارت¹
پارت¹
دوباره صدای دعواشون کل خونه رو گرفته بود هرروز همین کارو میکردن اون فقط ۲۰سالشه چطور میتونه اینکارو کنه پدرش به شدتت با این کار مخالف بود اون نگران دخترش بود که با این کار بهش آسیب نرسه اون فقط همین دختر رو داشت تنها کسش دوست نداشت آسیب ببینه
تهیونگ ویو
بازم با ات سر مافیا بودنش دعوا مون شد من بخاطر خودش میگم که اتفاقی براش نیوفته اون تنها کس من تو این دنیا هست روی مبل نشستم و دستام رو روی صورتم گذاشتم با باز و بسته شدن در سرم رو بالا گرفتم اشک توی چشمام جمع شد
ات ویو
بعد از دعوا با بابام از خونه زدم بیرون و رفتم پیش یون سو (نامزدش)
پرش به پیش یون سو
ات:سلام
[یون سو رو یون مینویسم]
یون:بیب اینجا چیکار میکنی
ات:باز با بابام دعوام شد
یون:سر مافیا بودن تو
ات:اوهوم
یون:میخوای بریم بیرون
ات:اوهوم
یون:بریم
خلاصش میکنم
رفتن خرید و بعد رفتن شهر بازی بعد از چندساعت رفتن خونه
فلش بک به فردا
____________________________
خب چطوری بود
حمایت کنید
۶۵لایک
دوباره صدای دعواشون کل خونه رو گرفته بود هرروز همین کارو میکردن اون فقط ۲۰سالشه چطور میتونه اینکارو کنه پدرش به شدتت با این کار مخالف بود اون نگران دخترش بود که با این کار بهش آسیب نرسه اون فقط همین دختر رو داشت تنها کسش دوست نداشت آسیب ببینه
تهیونگ ویو
بازم با ات سر مافیا بودنش دعوا مون شد من بخاطر خودش میگم که اتفاقی براش نیوفته اون تنها کس من تو این دنیا هست روی مبل نشستم و دستام رو روی صورتم گذاشتم با باز و بسته شدن در سرم رو بالا گرفتم اشک توی چشمام جمع شد
ات ویو
بعد از دعوا با بابام از خونه زدم بیرون و رفتم پیش یون سو (نامزدش)
پرش به پیش یون سو
ات:سلام
[یون سو رو یون مینویسم]
یون:بیب اینجا چیکار میکنی
ات:باز با بابام دعوام شد
یون:سر مافیا بودن تو
ات:اوهوم
یون:میخوای بریم بیرون
ات:اوهوم
یون:بریم
خلاصش میکنم
رفتن خرید و بعد رفتن شهر بازی بعد از چندساعت رفتن خونه
فلش بک به فردا
____________________________
خب چطوری بود
حمایت کنید
۶۵لایک
۳۰.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.