ܟܿܠߊ ܦ̇ߺܙ ܢܚܝ̇ߺܭَیܝ̇ߺ..
ܟܿܠߊܦ̇ߺܙ ܢܚܝ̇ߺܭَیܝ̇ߺ..
.
.
.
"بزا اینجوری بگم
عمرااا
٪پوووف
باشه
"میشه بری
٪رفتم
*از طریق عکس تونستیم شناسنامشو پیدا کنیم خیلی سخت
کم کم به جاهای خوبی داشتیم میرسیدیم
اسمش ات
و خانوادش مردن
از اونجایی که معلومه
با این وضع
جاهای خرابه میمونه
در حال کشتن بودیم
کلان تو برو اون سمت
من میرم این سمت
رفتیم
ی دخترو دیدم
که انگار بچه بود
و داشت با عروسک بازی میکرد
"کرومی رو بغل کرده بودم
گریه میکردم
کرومییی
نیست
عکس خانوادم نیست
اون همه چیزم بوددد
اون همه چیزی که ازشون داشتم بوددد
جکک
*عجیب بود
ولی داشت گریه میکرد
اگه
اگه عکس خانوادش گم شده
پس ینی خودشه
یکم رفتم نزدیک تر
که دیدمش
عکسش شبیه همین بود
*بلخرههه
مار سیاه
دستیگر شد
"سری پاشدم
تو تو کی ای
*معلوم نیست
"پ..لی
*ار زرنگ
رفتم سمتش
که دستگیرش کنم
" جکککککک
جککککککککککک
جک اومدو پاشو گاز گرف
*اسلحمو دراوردم که به سگه تیر بزنم
"نه
نه
جککککککککک
جکو بغل کردمو فرار کردم
که یهو معمورا جلمو گرفتن
" جییییغ
ولم کنییییین
*خودشهههه
بردیمش
تو یکی از سلولا
همه رفتن
*اینجا بهت خوش بگذره
"لطفا
لطفا جکو
جکوو
نگهدار
*سگ ی قاتلو
"لطفا (گریه
من کرومی رو میخواام
نشستم گوشه زمین گریه کردم
*کرومی..؟!
یادم اومد
اسم همون عروسکی که داشت باهاش گریه میکرد
رفتم
#(یکی از معمورا
#کجا
*بیرون
رفتم گشتم دنبال عروسک
و پیداش کردم
بردمش
رفتم سلول ات
*بگی
"مث سگ تعجب کردم
ممن..وننن
پریدم بغلش
*هوووش
دور شو
" رفتم کنار
*این
این چجوری تونسته قاتل باشه
این
"هق
ممنون
ممنون
کرومی رو بغل کردم
*رفتم بیرون
" خوابم برد گوشه سلول
کرومی عم تو بغلم بود
.
.
.
"بزا اینجوری بگم
عمرااا
٪پوووف
باشه
"میشه بری
٪رفتم
*از طریق عکس تونستیم شناسنامشو پیدا کنیم خیلی سخت
کم کم به جاهای خوبی داشتیم میرسیدیم
اسمش ات
و خانوادش مردن
از اونجایی که معلومه
با این وضع
جاهای خرابه میمونه
در حال کشتن بودیم
کلان تو برو اون سمت
من میرم این سمت
رفتیم
ی دخترو دیدم
که انگار بچه بود
و داشت با عروسک بازی میکرد
"کرومی رو بغل کرده بودم
گریه میکردم
کرومییی
نیست
عکس خانوادم نیست
اون همه چیزم بوددد
اون همه چیزی که ازشون داشتم بوددد
جکک
*عجیب بود
ولی داشت گریه میکرد
اگه
اگه عکس خانوادش گم شده
پس ینی خودشه
یکم رفتم نزدیک تر
که دیدمش
عکسش شبیه همین بود
*بلخرههه
مار سیاه
دستیگر شد
"سری پاشدم
تو تو کی ای
*معلوم نیست
"پ..لی
*ار زرنگ
رفتم سمتش
که دستگیرش کنم
" جکککککک
جککککککککککک
جک اومدو پاشو گاز گرف
*اسلحمو دراوردم که به سگه تیر بزنم
"نه
نه
جککککککککک
جکو بغل کردمو فرار کردم
که یهو معمورا جلمو گرفتن
" جییییغ
ولم کنییییین
*خودشهههه
بردیمش
تو یکی از سلولا
همه رفتن
*اینجا بهت خوش بگذره
"لطفا
لطفا جکو
جکوو
نگهدار
*سگ ی قاتلو
"لطفا (گریه
من کرومی رو میخواام
نشستم گوشه زمین گریه کردم
*کرومی..؟!
یادم اومد
اسم همون عروسکی که داشت باهاش گریه میکرد
رفتم
#(یکی از معمورا
#کجا
*بیرون
رفتم گشتم دنبال عروسک
و پیداش کردم
بردمش
رفتم سلول ات
*بگی
"مث سگ تعجب کردم
ممن..وننن
پریدم بغلش
*هوووش
دور شو
" رفتم کنار
*این
این چجوری تونسته قاتل باشه
این
"هق
ممنون
ممنون
کرومی رو بغل کردم
*رفتم بیرون
" خوابم برد گوشه سلول
کرومی عم تو بغلم بود
۱۳.۳k
۲۸ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.