Pt 14
Pt 14
گیر افتادم
ا/ت:چی؟ چرا باید شمارمو بدم؟؟؟
*:چون بهت شکلات دادم
/ت:چ... پس بگو چرا شکلات دادی-_-
*:خوبه حالا که متوجه شدی شماره؟
ا/ت:اههههه خیله خب این دوروزمونه حتی دیگه شکلات هم نمیشه گرفت از کسی خب بگیر.....
*:ممنون شب بهت پیام میدم
ا/ت:ببین قرار نیست که من دوست دخترت بشمااا
*:هاهاهاهاهاه
ا/ت:چرا میخندی؟
*:چون خیلی احمقی
ا/ت:چی گفتی کص.... خب دیگه من باید برم اخه کلاس دارم مث بعضی ادما بیکار نیستم
*:باش منم باید برم
رفتم دسشویی دستو صورتمو شستمو بقیشم دیگه تو مدرسه بودم غیر از این؟ - _-
(8:46شب)
داشتم غذا میخوردم که گوشیم زنگ خورد
ا/ت:عه فک کنم مامانه.... - _____-این پسره اس کععع
ول کن نیستااا
ا/ت:الو؟ سلام خوبی؟
*:سلام خوبم
ا/ت:خب؟
*:خب؟ خب دیگه چرا؟
ا/ت:خب زنگتو زدی دیگه میشه شمارمو پاک کنی؟
*:وایستا زنگ زدم چون می خواستم بگم فردا بعد از مدرسه یه مهمونی دورهمی گرفتیم میای؟
ا/ت:هه دیگه چی؟
*:یعنی نمیای
ا/ت:نه نمیام حالا هم شمارمو پاک کن!
*:فک میکردم میای لوکیشن فرستاده بودم اما نمیدونستم ک همچین جوابی میشنوم خب پس دیگه فعلا
ا/ت:شمارم....
*:باش باش پاک میکنم عه
طلفن رو یه جور با عصبانیتو ناراحتی قطع کرد
ا/ت:... خ. ب.. اهههه اشتهام کور شدد
گوشیمو برداشتم رفتم توی اینستا
چرخیدمو چرخیدم تا یه چی دیدم چشمام گرد شد
ا/ت:ا. ای. ن ج.. جو. جونگ ک. کوکه
گوشیو انداختم
سرم گیج رفت بعد از دیدن اون عکس نفسم بالا نیومد
قاتلی که چند روز پیش منو گروگان گرفته بود و نزدیگ بود کشته شم
عکسشو توی اینترنت میبینم
یعنی هنوز دستگیر نشده اروم گوشیمو گرفتم و دوباره نگاهی به عکسه انداختم داشتم بهش نگاه میکردم که یهو یه صدای از اتاقم اومد اروم اروم رقتم سمت اتاقم...
درو اروم باز کردم که یه گربه رو دیدم
انگار از بالای ساختمون افتاده و به پنجر من گنجه هاشو چسپونده سریع رفتم درو باز کردم
دستاش ول شد....
ا/ت:نههههههه
افتاد پایین که خوشبختانه یه نفر اون پایین بود و اون گرفتش
بدو بدو رفتم پایین
ا/ت:(نفس نفس میزدم) حالش.. خوبه...؟
رفتم سمتش یه پیر مرد بود
اجوشی:دخترم این گربه مال توعه؟
ا/ت:ا. ارع مال منه متاسفم داشتم باهاش بازی میکردم که از پنجره اتاقم پرت شد و بقیش هم که..
اجوشی:اه خداروشکر که من اینجا بودم بیا گربتو بگیر تو همیشه اینقدر خوش شانس نیستی
امروز خوش شانس بودی اما فردا یا فردا شب
ا/ت:اه ممنون که گربمو نجات دادی
گربه رو ازش گرفتمو رفتم
چرا اینقدر عجیب بود؟
چقدر چرت و پرت میگفت
اون گربه سیاه یود با چشمای سبز خیلی خوشگل بود جوری که تو چشاش غرق شدم
ا/ت:ایییی تو چرا انقدر کیوتیییی دیگه جاهای خطرناک نریااا همیشه اتقدر خدش شانس نیست....
چرا دارم حرف اون پیرمردرو میگم
چرا؟
خوشتون اومد؟
هی حمایتم کن!
گیر افتادم
ا/ت:چی؟ چرا باید شمارمو بدم؟؟؟
*:چون بهت شکلات دادم
/ت:چ... پس بگو چرا شکلات دادی-_-
*:خوبه حالا که متوجه شدی شماره؟
ا/ت:اههههه خیله خب این دوروزمونه حتی دیگه شکلات هم نمیشه گرفت از کسی خب بگیر.....
*:ممنون شب بهت پیام میدم
ا/ت:ببین قرار نیست که من دوست دخترت بشمااا
*:هاهاهاهاهاه
ا/ت:چرا میخندی؟
*:چون خیلی احمقی
ا/ت:چی گفتی کص.... خب دیگه من باید برم اخه کلاس دارم مث بعضی ادما بیکار نیستم
*:باش منم باید برم
رفتم دسشویی دستو صورتمو شستمو بقیشم دیگه تو مدرسه بودم غیر از این؟ - _-
(8:46شب)
داشتم غذا میخوردم که گوشیم زنگ خورد
ا/ت:عه فک کنم مامانه.... - _____-این پسره اس کععع
ول کن نیستااا
ا/ت:الو؟ سلام خوبی؟
*:سلام خوبم
ا/ت:خب؟
*:خب؟ خب دیگه چرا؟
ا/ت:خب زنگتو زدی دیگه میشه شمارمو پاک کنی؟
*:وایستا زنگ زدم چون می خواستم بگم فردا بعد از مدرسه یه مهمونی دورهمی گرفتیم میای؟
ا/ت:هه دیگه چی؟
*:یعنی نمیای
ا/ت:نه نمیام حالا هم شمارمو پاک کن!
*:فک میکردم میای لوکیشن فرستاده بودم اما نمیدونستم ک همچین جوابی میشنوم خب پس دیگه فعلا
ا/ت:شمارم....
*:باش باش پاک میکنم عه
طلفن رو یه جور با عصبانیتو ناراحتی قطع کرد
ا/ت:... خ. ب.. اهههه اشتهام کور شدد
گوشیمو برداشتم رفتم توی اینستا
چرخیدمو چرخیدم تا یه چی دیدم چشمام گرد شد
ا/ت:ا. ای. ن ج.. جو. جونگ ک. کوکه
گوشیو انداختم
سرم گیج رفت بعد از دیدن اون عکس نفسم بالا نیومد
قاتلی که چند روز پیش منو گروگان گرفته بود و نزدیگ بود کشته شم
عکسشو توی اینترنت میبینم
یعنی هنوز دستگیر نشده اروم گوشیمو گرفتم و دوباره نگاهی به عکسه انداختم داشتم بهش نگاه میکردم که یهو یه صدای از اتاقم اومد اروم اروم رقتم سمت اتاقم...
درو اروم باز کردم که یه گربه رو دیدم
انگار از بالای ساختمون افتاده و به پنجر من گنجه هاشو چسپونده سریع رفتم درو باز کردم
دستاش ول شد....
ا/ت:نههههههه
افتاد پایین که خوشبختانه یه نفر اون پایین بود و اون گرفتش
بدو بدو رفتم پایین
ا/ت:(نفس نفس میزدم) حالش.. خوبه...؟
رفتم سمتش یه پیر مرد بود
اجوشی:دخترم این گربه مال توعه؟
ا/ت:ا. ارع مال منه متاسفم داشتم باهاش بازی میکردم که از پنجره اتاقم پرت شد و بقیش هم که..
اجوشی:اه خداروشکر که من اینجا بودم بیا گربتو بگیر تو همیشه اینقدر خوش شانس نیستی
امروز خوش شانس بودی اما فردا یا فردا شب
ا/ت:اه ممنون که گربمو نجات دادی
گربه رو ازش گرفتمو رفتم
چرا اینقدر عجیب بود؟
چقدر چرت و پرت میگفت
اون گربه سیاه یود با چشمای سبز خیلی خوشگل بود جوری که تو چشاش غرق شدم
ا/ت:ایییی تو چرا انقدر کیوتیییی دیگه جاهای خطرناک نریااا همیشه اتقدر خدش شانس نیست....
چرا دارم حرف اون پیرمردرو میگم
چرا؟
خوشتون اومد؟
هی حمایتم کن!
۶.۲k
۰۴ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.