true love part1۱
و بعد همگی زدند زیر خنده
● سلام من جیمینم ،
○ منم جونگکوکم .خط قرمزامم مثل دبیرستان شیرموزامه
¥اسم منم لیسو هست( با عشوه) ام من هنوز تورو یادمه لی یونا ! همونی که همیشه با تهیونگ دعوا میکرد
+ خب من کلا دعوایی نیستم ولی این شلغم زیادی رو مخه
¥ولی نه به اندازه تو😑( از همین الان لیسو رو بدگرله بدونین)
( خب چون گیج نشین علامتا: یونا+ سوهو× هانا÷ تهیونگ_ مینهو~ میچا٪ دونگی$ یونگی@ لیسو¥ )
_ حرف بجا و درستی بود لیسو😂
" یونا"
+ پسره ی....
٪ آ بسه دیگه بیاین بریم .
تهیونگ و جیمین وجونگکوک و لیسو سریع تر از همه رفتند در حالی که ما ها عقب تر بودیم . تو دوره دبیرستان یونگی رو ندیدم . مال دبیرستان سه بوم نبود . یجای دیگه بود ولی در این حد میدونم ۴ سال ازم بزرگتره و برعکس اون جیمین و جونگکوک بی نمک ، اروم و باشخصیته ، دونگی هم همسن منه و مهربونه . دونگی ما منو هانا یکم صمیمی تر شد . همینطور که میرفتیم ، دیدیم چند تا زامبی مث جن پریدن جلومون .هممون جیغ خفیفی کشیدیم🗿من که نزدیک بود سکته کنم . ساعت روی گوشیم ضربان قلبمو بالا نشون میداد . دونگی دستمو گرفت
$ هی یونا خوبی!؟
+ آ..آره
$ بیماری قلبی داری نه؟!
+ ت..تو از کجا فهمیدی؟!
$ من کارآموز پزشکیم.
+ تورو خدا به کسی نگو غیر بابام و سوهو و هانا نمیخوام کسی بدونه َ
$ نگران نباش.مشکلا جدیه یا خفیف
+ خفیفه ولی دکتر گفته اگه فشاری بیاد خطر سکته قلبی هست .
$ پس امشب حسابی حواستو جمع کن
÷ هی بچه ها بیاین بریم اون مجموعه ! خودمونو گریم ترسناک میکنیم موقتی و بعد همو نمیشناسیم و همو میترسونیم .
× نه فکر خوبی نیست
÷ آ..آره درسته
+ نه اشکالی نداره بریم.
راوی
بعد از انجام بازی ها😑
_ خب خب تا اینجا تنها کسی که رنگش مث گچ شده نینی هویجه😏
مغز یونا=🤬
¥ عا نگاش کنین مثل آفتاب پرست رنگ عوض میکنه😂
همگی غیر از تهیونگ و جونگکوک و جیمین که درحال خنده بودن . نگاه برزخناک و فا*کی طوری به لیسو انداختند
×این طرز صحبت کردن با خواهرم نیست . حد خودتو بدون دختر جون
¥ و اگه ندونم؟!
× با من...
_ بسه سوهو خوب راست گفت ، درضمن چیکار داری دوست منو دارین چپ چپ نگاش میکنین . جنبه ندارین!؟
× یا تو..
٪~ بسه( معمولا آرومای جمع این دو عزیزن😑)
٪ بیاین آخریش یعنی تونل وحشتو بریم و تموم...
÷ راست میگه . لیسو جان حدخدتو بدون.
داخل تونل وحشت همگی درحال جیغ و خنده و فرار .
تا اینکه یونا از شدت ترس دستاش یخ کرده بود و قدرت تحرکش کم و آروم راه میرفت و از بقیه جامونده یود. سوهو هم حواسش به هانا بود( برادر من خواهر خودتو بچسب . نامزدت ک بیماری نداره😑)
" یونا"
دستام یخ کرده بود . عکسای وحشتناک روی دیوار ها بود . چیزایی مثل رد خود . جنازه ها . جیغ و داد ها . هوای سرد و چراغای قرمز. یدفه یکی با چمشای تودار مشکی و صورت خونی جلوم زاهر شد که چاقو دستش بود...
● سلام من جیمینم ،
○ منم جونگکوکم .خط قرمزامم مثل دبیرستان شیرموزامه
¥اسم منم لیسو هست( با عشوه) ام من هنوز تورو یادمه لی یونا ! همونی که همیشه با تهیونگ دعوا میکرد
+ خب من کلا دعوایی نیستم ولی این شلغم زیادی رو مخه
¥ولی نه به اندازه تو😑( از همین الان لیسو رو بدگرله بدونین)
( خب چون گیج نشین علامتا: یونا+ سوهو× هانا÷ تهیونگ_ مینهو~ میچا٪ دونگی$ یونگی@ لیسو¥ )
_ حرف بجا و درستی بود لیسو😂
" یونا"
+ پسره ی....
٪ آ بسه دیگه بیاین بریم .
تهیونگ و جیمین وجونگکوک و لیسو سریع تر از همه رفتند در حالی که ما ها عقب تر بودیم . تو دوره دبیرستان یونگی رو ندیدم . مال دبیرستان سه بوم نبود . یجای دیگه بود ولی در این حد میدونم ۴ سال ازم بزرگتره و برعکس اون جیمین و جونگکوک بی نمک ، اروم و باشخصیته ، دونگی هم همسن منه و مهربونه . دونگی ما منو هانا یکم صمیمی تر شد . همینطور که میرفتیم ، دیدیم چند تا زامبی مث جن پریدن جلومون .هممون جیغ خفیفی کشیدیم🗿من که نزدیک بود سکته کنم . ساعت روی گوشیم ضربان قلبمو بالا نشون میداد . دونگی دستمو گرفت
$ هی یونا خوبی!؟
+ آ..آره
$ بیماری قلبی داری نه؟!
+ ت..تو از کجا فهمیدی؟!
$ من کارآموز پزشکیم.
+ تورو خدا به کسی نگو غیر بابام و سوهو و هانا نمیخوام کسی بدونه َ
$ نگران نباش.مشکلا جدیه یا خفیف
+ خفیفه ولی دکتر گفته اگه فشاری بیاد خطر سکته قلبی هست .
$ پس امشب حسابی حواستو جمع کن
÷ هی بچه ها بیاین بریم اون مجموعه ! خودمونو گریم ترسناک میکنیم موقتی و بعد همو نمیشناسیم و همو میترسونیم .
× نه فکر خوبی نیست
÷ آ..آره درسته
+ نه اشکالی نداره بریم.
راوی
بعد از انجام بازی ها😑
_ خب خب تا اینجا تنها کسی که رنگش مث گچ شده نینی هویجه😏
مغز یونا=🤬
¥ عا نگاش کنین مثل آفتاب پرست رنگ عوض میکنه😂
همگی غیر از تهیونگ و جونگکوک و جیمین که درحال خنده بودن . نگاه برزخناک و فا*کی طوری به لیسو انداختند
×این طرز صحبت کردن با خواهرم نیست . حد خودتو بدون دختر جون
¥ و اگه ندونم؟!
× با من...
_ بسه سوهو خوب راست گفت ، درضمن چیکار داری دوست منو دارین چپ چپ نگاش میکنین . جنبه ندارین!؟
× یا تو..
٪~ بسه( معمولا آرومای جمع این دو عزیزن😑)
٪ بیاین آخریش یعنی تونل وحشتو بریم و تموم...
÷ راست میگه . لیسو جان حدخدتو بدون.
داخل تونل وحشت همگی درحال جیغ و خنده و فرار .
تا اینکه یونا از شدت ترس دستاش یخ کرده بود و قدرت تحرکش کم و آروم راه میرفت و از بقیه جامونده یود. سوهو هم حواسش به هانا بود( برادر من خواهر خودتو بچسب . نامزدت ک بیماری نداره😑)
" یونا"
دستام یخ کرده بود . عکسای وحشتناک روی دیوار ها بود . چیزایی مثل رد خود . جنازه ها . جیغ و داد ها . هوای سرد و چراغای قرمز. یدفه یکی با چمشای تودار مشکی و صورت خونی جلوم زاهر شد که چاقو دستش بود...
- ۳۴.۴k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط