true love part۱2
صدای بمی داشت و عربده ای کشید. خیلی ترسیده بود پشتمو دیدم . دونفر دیگه بودن . خیلی وحشتناک بود . حس میکردم قلبم نمیزنه . ساعت آلارم قلبم صدا میداد . قلبم دردگرفت و دیگه چیزی نفهمیدم....
راوی
# هی چیشده؟!
# بیهوش شده؟!!!
# وای فکر کنم حیوونکی زیادی ترسیده
#چیکار کنیم؟
# لی سو زود باش ببریمش از اینجا . به مدریت اعلام کن .
# با چند نفر بودن . جامونده
# زود باش ببرش
سوهو
تقریبا نور روشنایی رو میدیدم. همگی دویدنو و رفتند بیرون . یدفه متوجه شدم یونا کنارمون نیست. اطراف رو نگاه میکردم
÷ سوهو؟! چیشده؟!
× ی..یونا! نیس!
÷ چی؟اما اونکه با ما بود
× نمیدونم نیستش!
×بچه ها وایسید!
_ چیشده باز مستر لی؟!
× یونا نیست!
$ یعنی چی که نی..
میکروفون: با سلام ، خانم جوانی در تونل وحشت پارک وحشت تنها و بیهوش یافت شده . لطفا از همراهان ایشون تقاضامندیم هرچه سریع تر به قسمت درمانگاهی پارک مراجعه فرمایند . با تشکر
÷ یعنی اون یوناسسس؟!!!!
@ مگه اون با ما نبود چجوری بیهوشه!؟
_ اه بسه زیادی جدی گرفتینا ! شاید همون اولش ترسیده و رفته!
× ببند ته
●خب ضرر که نداره میریم داخل درمانگاه رو میبینیم . اگه نبود باهاش تماس میگیریم.
○موافقم.
¥ چی چیو موافقم .اه کل تفریحمون بخاطر اون دختر بیجنبه پرید!( خواستید ایشونو بکشین ایرادی نی)
$ لیسو بسه دیگه! بریم دیگه!
همگی به سمت درمانگاه با دو راه افتادند .
وقتی وارد شدند به بخش مدریت گفتند و پرستار اونها رو به اتاقی برد
# اون خانم داخل این اتاق هستند. اگر شما دوستانش هستید لطفا بگید
در باز شد و همگی به فرد روی تخت نگاه کردند ! باورشون نمیشد اون یونا بود!
" تهیونگ "
دختره لجباز نگاه کن چجوری خودش راحت رو تخت خوابیده و مارو علاف کرده . اه از همون اول رو مخ بود( تو دلش)
سوهو"
با دیدن فرد روی تخت دلم ریخت . با هانا با دو به سمتش رفتیم.
راوی
سوهو آروم اسمشو صدا میزد که پلکای کوچولوش تکون خورد و چشماشو باز کرد
+ اینجا کجاس؟!
÷ واهای خدایا شکرت سالمی🥺
× حالت خوبه ؟! اجی جونم خوبی؟
+ اره خوبم
# عزیزم شما توی تونل وحشت بودید و احتمالا بخاطر ترس بیهوش شدید و اینجا اوردنتون ولی ما متوجه شدیم شما...
+ میدونم میدونم چرا بیهوش شدم
× خانم پرستار یه لحظه بامن بیاین!
÷ دختر از نگرانی مردیم
¥ ولی هم من هم ته ته سالمیم
+ برام مهم نیس
¥ دختره ی...
_ عا بسه دیگه. مارو باش بخاطر تو اومدیم تا درمونگاه
+ کارت دعوت براتون نداده بودم
¥ ته ته بیا بریم . جیمین ، کوکی بریم
_ میریم ولی دیگ بم نگو ته ته
¥ باشه ته ته 😑
_ خنده
_ بریم پسرا
_ خدافظ هانا، مینهو خدافظ! میچا خانم اگه بتون بر نمیخوره با دوست پسرتون خدافظی کنین بریم خونه .
٪ اوکی . خدافظ بیب
~ خدافظ هانی
+÷_¥$@●○ : اووووق
÷ بخدا منم نامزد دارم ولی این چندش بازیا چیه
× والا
خداوکیلی حال کنین چ ادمینی دازینا
راوی
# هی چیشده؟!
# بیهوش شده؟!!!
# وای فکر کنم حیوونکی زیادی ترسیده
#چیکار کنیم؟
# لی سو زود باش ببریمش از اینجا . به مدریت اعلام کن .
# با چند نفر بودن . جامونده
# زود باش ببرش
سوهو
تقریبا نور روشنایی رو میدیدم. همگی دویدنو و رفتند بیرون . یدفه متوجه شدم یونا کنارمون نیست. اطراف رو نگاه میکردم
÷ سوهو؟! چیشده؟!
× ی..یونا! نیس!
÷ چی؟اما اونکه با ما بود
× نمیدونم نیستش!
×بچه ها وایسید!
_ چیشده باز مستر لی؟!
× یونا نیست!
$ یعنی چی که نی..
میکروفون: با سلام ، خانم جوانی در تونل وحشت پارک وحشت تنها و بیهوش یافت شده . لطفا از همراهان ایشون تقاضامندیم هرچه سریع تر به قسمت درمانگاهی پارک مراجعه فرمایند . با تشکر
÷ یعنی اون یوناسسس؟!!!!
@ مگه اون با ما نبود چجوری بیهوشه!؟
_ اه بسه زیادی جدی گرفتینا ! شاید همون اولش ترسیده و رفته!
× ببند ته
●خب ضرر که نداره میریم داخل درمانگاه رو میبینیم . اگه نبود باهاش تماس میگیریم.
○موافقم.
¥ چی چیو موافقم .اه کل تفریحمون بخاطر اون دختر بیجنبه پرید!( خواستید ایشونو بکشین ایرادی نی)
$ لیسو بسه دیگه! بریم دیگه!
همگی به سمت درمانگاه با دو راه افتادند .
وقتی وارد شدند به بخش مدریت گفتند و پرستار اونها رو به اتاقی برد
# اون خانم داخل این اتاق هستند. اگر شما دوستانش هستید لطفا بگید
در باز شد و همگی به فرد روی تخت نگاه کردند ! باورشون نمیشد اون یونا بود!
" تهیونگ "
دختره لجباز نگاه کن چجوری خودش راحت رو تخت خوابیده و مارو علاف کرده . اه از همون اول رو مخ بود( تو دلش)
سوهو"
با دیدن فرد روی تخت دلم ریخت . با هانا با دو به سمتش رفتیم.
راوی
سوهو آروم اسمشو صدا میزد که پلکای کوچولوش تکون خورد و چشماشو باز کرد
+ اینجا کجاس؟!
÷ واهای خدایا شکرت سالمی🥺
× حالت خوبه ؟! اجی جونم خوبی؟
+ اره خوبم
# عزیزم شما توی تونل وحشت بودید و احتمالا بخاطر ترس بیهوش شدید و اینجا اوردنتون ولی ما متوجه شدیم شما...
+ میدونم میدونم چرا بیهوش شدم
× خانم پرستار یه لحظه بامن بیاین!
÷ دختر از نگرانی مردیم
¥ ولی هم من هم ته ته سالمیم
+ برام مهم نیس
¥ دختره ی...
_ عا بسه دیگه. مارو باش بخاطر تو اومدیم تا درمونگاه
+ کارت دعوت براتون نداده بودم
¥ ته ته بیا بریم . جیمین ، کوکی بریم
_ میریم ولی دیگ بم نگو ته ته
¥ باشه ته ته 😑
_ خنده
_ بریم پسرا
_ خدافظ هانا، مینهو خدافظ! میچا خانم اگه بتون بر نمیخوره با دوست پسرتون خدافظی کنین بریم خونه .
٪ اوکی . خدافظ بیب
~ خدافظ هانی
+÷_¥$@●○ : اووووق
÷ بخدا منم نامزد دارم ولی این چندش بازیا چیه
× والا
خداوکیلی حال کنین چ ادمینی دازینا
۳۶.۸k
۲۷ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.