پارت قبل رو آرورا نوشت توجهی ب اسم نکرد ب دل نگرید براتون
پارت قبل رو آرورا نوشت توجهی ب اسم نکرد ب دل نگرید براتون درستش میکنم بعدا اسم ا.ت لیسا هست تعداد قسمت ها هم ۵ تا هست 🫠🩶
⅖پارت
____________________________
"Namjoon"
ولی نباید انقد خودت رو خسته می کردی لیسا...(نگران)
"Lisa"
اوکی نامی ... نگران نباش ... (لحن خندان و امیدبخش)
"Jin"
هی نامجون هیونگ برات غذا.... آور...هی هیونگ این همه غذا رو لیسا داده بهت بیاری بخوری .... عجب آدمیه ... پس درسته میگن آدم ازدواج کنه تغییر میکنه .... توخونه مثل بابام دس ب سیاه و سفید نمیزد دختره ی میمون پلشت .... سقت نشه ب حق پی دی نیم
★جین همچنان داشت حرفش رو میزد و متوجه دست و بال زدن نامجون نمیشد ک داره بهش میگه تماس تصویری هست و لیسا داره میشنوه و همچنان لیسا هم داره از عصبانیت منفجر میشه و یهو لیسا :
"Lisa"
یاااااااااااااااااااااا....... من اینجا دارم میشنوم وایسا برگردی زنده نمیزارم سه ساعت نامجون داره دست و بال میزنه من اینجام باز زر میزنی
"Namjoon "
لیسا آروم باش .... ولیکن زیاد زر میزنه بعد منصرف میشه ...
"Jin"
ن بابا .... اصن من هر گفتم راس گفتم
"Lisa "
(از اون نگاه ها ک الان زنگ میزنم مامان بابا هرجا هستن بیان جرت بدن )
"Jin"
اصن ارع نامجون هیونگ راس میگه من زیاد زر میزنم ارع ..... ب مامان سلام برسون لیسا خدافظ لیسا خدافظ هیونگ فردا میبینمت ... .
"Namjoon"
چی شد الان .... (با تعجب )
"Lisa "
هیچی ... خب نامی عشقم برو بخواب دیگه منم برم یوجین رو بخوابونم ... وقتی بارونه بیرون نرو .... لاو یو نامی
"Namjoon "
اوکی گرلم شبت بخیر لاو یو تو
[پایان مکالمه]
★⅚روز مثل برق و باد گذشت البته همه چی خوب بود تا اینکه یک سانسگ فن یک عکس فوتوشاپ از نامجون در حال بو.سی.دن یک زن دیگر برای لیسا میفرسته.... لیسا سریع اون عکس رو برای نامجون میفرسته ولی نامجون بعد از ۴ ساعت هم ب پیامش توجهی نمیکنه پس لیسا عکس رو پاک میکنه و خودش پیام مینویسه
/چون نامجون جوابی نداده ب پیام پس اسم هارو نمینویسم/
"نامجون شی این عکس ها چیه پخش شده تو بچه داری "
" نامجون شی خواهرت هم بهم پیام داده گفته این چیه ؟"
"نامجون شی خانوادت اومدن پیشم و طلب کارن "
" نامجون شی انقد برات بی ارزش شدن در طول ۵ روز ک دیگه جواب نمیدی "
"یوجین چی میشه ب اون فکر کردی "
" کیم نامجون فقد این ماجرا رو توضیح بده "
پیام های زیادی از طرف : مامان: mom💕 ، بابا:dad🤍 ، زندگی من : my life💛🌌✨، گروه کمپانی بیگ هیت : kompina Big hit و جین (برادر لیسا و بهترین دوست من) : Jin (Lisa brother and my bast friend )
داشت ... اما خودش چی ... نامجون از همه جا بی خبر خوابیده بود و گوشی هم سایلنت کرده بود ک با صدای محکم در ب خودش اومد پتو رو کنار زد و بلند شد و در رو باز کرد ؛ با صورت عصبانی جین روب رو شد...===
==================
اینم پارت امروز 🫰😶🌫️🤍
ما رو از حمایت هاتون دریغ نکنید.
⅖پارت
____________________________
"Namjoon"
ولی نباید انقد خودت رو خسته می کردی لیسا...(نگران)
"Lisa"
اوکی نامی ... نگران نباش ... (لحن خندان و امیدبخش)
"Jin"
هی نامجون هیونگ برات غذا.... آور...هی هیونگ این همه غذا رو لیسا داده بهت بیاری بخوری .... عجب آدمیه ... پس درسته میگن آدم ازدواج کنه تغییر میکنه .... توخونه مثل بابام دس ب سیاه و سفید نمیزد دختره ی میمون پلشت .... سقت نشه ب حق پی دی نیم
★جین همچنان داشت حرفش رو میزد و متوجه دست و بال زدن نامجون نمیشد ک داره بهش میگه تماس تصویری هست و لیسا داره میشنوه و همچنان لیسا هم داره از عصبانیت منفجر میشه و یهو لیسا :
"Lisa"
یاااااااااااااااااااااا....... من اینجا دارم میشنوم وایسا برگردی زنده نمیزارم سه ساعت نامجون داره دست و بال میزنه من اینجام باز زر میزنی
"Namjoon "
لیسا آروم باش .... ولیکن زیاد زر میزنه بعد منصرف میشه ...
"Jin"
ن بابا .... اصن من هر گفتم راس گفتم
"Lisa "
(از اون نگاه ها ک الان زنگ میزنم مامان بابا هرجا هستن بیان جرت بدن )
"Jin"
اصن ارع نامجون هیونگ راس میگه من زیاد زر میزنم ارع ..... ب مامان سلام برسون لیسا خدافظ لیسا خدافظ هیونگ فردا میبینمت ... .
"Namjoon"
چی شد الان .... (با تعجب )
"Lisa "
هیچی ... خب نامی عشقم برو بخواب دیگه منم برم یوجین رو بخوابونم ... وقتی بارونه بیرون نرو .... لاو یو نامی
"Namjoon "
اوکی گرلم شبت بخیر لاو یو تو
[پایان مکالمه]
★⅚روز مثل برق و باد گذشت البته همه چی خوب بود تا اینکه یک سانسگ فن یک عکس فوتوشاپ از نامجون در حال بو.سی.دن یک زن دیگر برای لیسا میفرسته.... لیسا سریع اون عکس رو برای نامجون میفرسته ولی نامجون بعد از ۴ ساعت هم ب پیامش توجهی نمیکنه پس لیسا عکس رو پاک میکنه و خودش پیام مینویسه
/چون نامجون جوابی نداده ب پیام پس اسم هارو نمینویسم/
"نامجون شی این عکس ها چیه پخش شده تو بچه داری "
" نامجون شی خواهرت هم بهم پیام داده گفته این چیه ؟"
"نامجون شی خانوادت اومدن پیشم و طلب کارن "
" نامجون شی انقد برات بی ارزش شدن در طول ۵ روز ک دیگه جواب نمیدی "
"یوجین چی میشه ب اون فکر کردی "
" کیم نامجون فقد این ماجرا رو توضیح بده "
پیام های زیادی از طرف : مامان: mom💕 ، بابا:dad🤍 ، زندگی من : my life💛🌌✨، گروه کمپانی بیگ هیت : kompina Big hit و جین (برادر لیسا و بهترین دوست من) : Jin (Lisa brother and my bast friend )
داشت ... اما خودش چی ... نامجون از همه جا بی خبر خوابیده بود و گوشی هم سایلنت کرده بود ک با صدای محکم در ب خودش اومد پتو رو کنار زد و بلند شد و در رو باز کرد ؛ با صورت عصبانی جین روب رو شد...===
==================
اینم پارت امروز 🫰😶🌫️🤍
ما رو از حمایت هاتون دریغ نکنید.
۲.۷k
۱۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.