‏shabi dar del tariki6

رفتیم تو ماشین که سرمو گذاشتم رو شیشه که خوابم برد
(ویو کوک)
رسیده بودیم که دیدم خوابیده
بیدارش نکردم چون حالش بد بود پس براید استایل بغل کردم به خدمت کارا گفتم ساک ها شو بیارن تو اتاق گذاشتمش رو تخت که تکون خورد منم خسته بودم پس منم دراز کشیدم
(ویو ات)
از خواب بلند شدم دیدم کوک کنارم خوابیده بلند شدم یه بالشت ور داشتم روی مبل خوابیدم
بعد ۲ساعت خواب بلند شدم دیدم کوک نیست پیش خودم گفتم چه بهتر اصلا نمیدونم کجام دلم میخواست برم بیرون حاضر شدم یه ارایش کم کردم رفتم پایین که خدمتکار که اونجا اجوما صداش می‌کرد ن


اجوما:ظهر بخیر خانوم
ات: خیلی ممنونم


اجوما: ارباب گفتن که بهتون قانون ها رو توضیح بدم بفرمایین بنشینین


ات:عالی شد قانونم گذاشته


اجوما: ۱هر وقت خواستیم بریم بیرون به ارباب باید بکن ۲ هر جا رفتین قبل ساعت۸باید خونه باشین ۳ گرفتن مهمونی خونه ممنوعه مگه انیمه ارباب خودش بگیره۴اومدن مست به خونه ممنوعه دیگه فعلا همینا


ات:خیلی ممنون اما من شماره جونکوک رو ندارم میدی بهم


اجوما :بله حتما یادداشت کنید


(ویو تماس ات به کوک )
ات:الو سلام

ک:سلام (سرد)


ات:بهت روز اول جی گفتم که نه تو حق داری برام قانون بزاری نه من چرا برام قانون گذاشتی


ک:الان کدوم خونه زندگی میکنی

ات:خونه تو

ک:خوب باید باقانونای خونم زندگی کنی

ات:که اینطور پس تو هم باید به قانون های خونت پایبند باشی


ک:واسه چی زنگ زدی
که یهو… .


اینم از این پارت
بهم بگین که اصمات کنم رمانم یا نه ❌😬🙄
دیدگاه ها (۲)

7‏shabi dar del tariki

‏shabi dar del tariki8

5‏shabi dar del tariki

4‏shabi dar del tariki

عشق چیز خوبیه پارت ۱۰ویو کوکوقتی دیدم ات نیست به بادریگاردا ...

𝚙𝚊𝚛𝚛11سوهو.. عذر میخوام ات منو ببخش واستا تو الان داری داداش...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۱که یهو پدر لوسیفر اومد و تفنگ رو سمت من...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط