همان روزهای اول


همان روز‌های اول
باید روی ماهت را می‌‌بوسیدم
خداحافظی می‌‌کردم
و می‌‌رفتم
برای همیشه می‌‌رفتم
نمی‌ دانستم اما با چه لحنی
با چه دلی‌
با چه جراتی ...
مانده‌ام با تو
کسی‌ شده ام
دو نیمه
نیمی عشق می‌‌ورزد
نیمی می‌‌هراسد
نیمی با تو زندگی می‌‌کند
نیمی از خودش می‌‌گریزد
به من بگو
فرسنگ‌ها دور از خودم
چگونه تو را همچنان بی‌ دریغ دوست بدارم؟
#نیکی‌_فیروزکوهی
📚 خداحافظ اگر بازنگشتم
دیدگاه ها (۸)

‌در ژرف توآینه‌ای‌ستکه قفس‌ها را انعکاس می‌دهدو دستان تو محل...

زمستانتهرگز مرانخواهد کشت خیالم می‌تواند هزاران هزا...

‌وقتی چمدانش را به قصد رفتن بست، نگفتم :عزیزم، این کار را نک...

‌تو حرف می زنیو چشمهایت مرا می برند به دشتهای سبز می نشانی ا...

چند پارتی جونگوون p۶

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط