لایک و کامنت بزارین تا زودتر آپش کنم
❤❤❤❤ملکه_سرعت_عشق❤❤❤❤پارت_هفتم❤❤❤❤❤❤
کیم دونه دونه دکمه های پیراهنش را باز میکنه با هر قدمش دنیز عقب می ره وقتی که به آخرین دکمه پیراهن میرسه دنیز هم به ستون الاچیق می خوره کیم آخرین قدم بینشون را پر میکنه و دستاش دو طرف دنیز قرار می ده کیم:حالا این سیکس پکا بهترن یا اونا که تو دیدی؟))دنیز کمی مکث می کنه چون هنوز بخاطر کارا کیم تو شک بود از شک بیرون میاد و محکم هلش میده به کیم میگه:مراقب رفتارت باش،من مثل دخترا دور و برت نیستم))کیم:پس چجور دختری هستی؟و در ضمن تو حتی انگشت کوچیکه دخترا دور و بر منم نیستی))دنیز با پرویی:به زودی میفهمی من چجور دختریم و در ضمن تو هم اندازه یه تار موی پسرا دور و بر من ارزش نداری))کیم از دنیز فاصله میگیره پیراهنش در میاره شروع به تکوندن می کنه دنیز سرشو به طرف برج ایفل بر می گردونه و به برج خیره می شود کیم که کارش تموم شد به دنیز نگاه می کنه می بینه محو تماشا برج ایفله کیم که می بینه دنیز حواسش نیست یه عکس از اون زاویه از دنیز میگیره دنیز به طرف کیم میچرخه میگه:بارون بند اومد)) و بعد تو هون لحظه چراغ های برج ایفل روشن می شوند و دنیز میگه:بیا بریم زودتر عکس را بگیریم تا زودتر از شر هم خلاص شیم))کیم به نشانه موافقت سرش را تکون می ده می رن که عکس ها را بگیرن که کیم دوباره شروع به اذیت کردن دنیز می کنه و به دنیز می گه:تو اصلا هیکل خوبی نداری کوتوله)) دنیز جوابش نمیده کیم که می بینه دنیز بی محلش کرد شروع به عکاسی می کنه در عرض یک ساعت عکس ها گرفته شدند کیم میگه:تموم شد))دنیز:باش من می رم ماشین بیارم)) سوار ماشین می شوند و به طرف خونه کیم
#رمان
#رمان_عاشقانه
#رمان_مافیایی
#رمان_سرعت_عشق
#رمان_ملکه_سرعت_عشق
#کیوت #عاشقانه
کیم دونه دونه دکمه های پیراهنش را باز میکنه با هر قدمش دنیز عقب می ره وقتی که به آخرین دکمه پیراهن میرسه دنیز هم به ستون الاچیق می خوره کیم آخرین قدم بینشون را پر میکنه و دستاش دو طرف دنیز قرار می ده کیم:حالا این سیکس پکا بهترن یا اونا که تو دیدی؟))دنیز کمی مکث می کنه چون هنوز بخاطر کارا کیم تو شک بود از شک بیرون میاد و محکم هلش میده به کیم میگه:مراقب رفتارت باش،من مثل دخترا دور و برت نیستم))کیم:پس چجور دختری هستی؟و در ضمن تو حتی انگشت کوچیکه دخترا دور و بر منم نیستی))دنیز با پرویی:به زودی میفهمی من چجور دختریم و در ضمن تو هم اندازه یه تار موی پسرا دور و بر من ارزش نداری))کیم از دنیز فاصله میگیره پیراهنش در میاره شروع به تکوندن می کنه دنیز سرشو به طرف برج ایفل بر می گردونه و به برج خیره می شود کیم که کارش تموم شد به دنیز نگاه می کنه می بینه محو تماشا برج ایفله کیم که می بینه دنیز حواسش نیست یه عکس از اون زاویه از دنیز میگیره دنیز به طرف کیم میچرخه میگه:بارون بند اومد)) و بعد تو هون لحظه چراغ های برج ایفل روشن می شوند و دنیز میگه:بیا بریم زودتر عکس را بگیریم تا زودتر از شر هم خلاص شیم))کیم به نشانه موافقت سرش را تکون می ده می رن که عکس ها را بگیرن که کیم دوباره شروع به اذیت کردن دنیز می کنه و به دنیز می گه:تو اصلا هیکل خوبی نداری کوتوله)) دنیز جوابش نمیده کیم که می بینه دنیز بی محلش کرد شروع به عکاسی می کنه در عرض یک ساعت عکس ها گرفته شدند کیم میگه:تموم شد))دنیز:باش من می رم ماشین بیارم)) سوار ماشین می شوند و به طرف خونه کیم
#رمان
#رمان_عاشقانه
#رمان_مافیایی
#رمان_سرعت_عشق
#رمان_ملکه_سرعت_عشق
#کیوت #عاشقانه
۱۱.۹k
۱۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.