پارت هشت بقیشو ویسگون نزاشت
#ملکه_سرعت_عشق
دنیز و کیم به طرف خونه کیم می رفتند که کیم متوجه میشه لنز دوربین را جا گذاشته به دنیز میگه:«لنز دوربین را جا گذاشتم»دنیز:«تو چقدر دست پا چلفتی که لنز دوربین را جا گذاشتی»کیم:«اتش بست فقط برای یک ساعت بود؟» دنیز:«آره همینقدر بخاطر اینکه می خواستم هر چه زودتر از شرت خلاص شم»کیم:«نیست که من کشته مرده اینم باهات وقت بگذرونم»دنیز:«وای چقدر عالی پس بیا هر چه زودتر اون لنز دوربین را پیدا کنیم» دنیز دور میزنه و به محل عکاسی میره و کیم میگه:«همین جا وایسا برم لنز را پیدا کنم»دنیز:«تو فکر کردی کی هستی که بهم دستور میدی؟هرچند که منم دلم نمیخواست همرات بیام»کیم با عصبانیت به دنیز نگاه میکنه تو دلش میگه:این دختره هیج جوره کم نمیاره بهتر هر چه زودتر لنز پیدا کنم))کیم از ماشین پیاده می شه
کمی بعد دنیز از ماشین پیاده می شه میگه:«حدود چهل و پنج دقیقه گذشته و این پسره عوضی سر و کله اش پیدا نشده حتما میخواد منو اذیت کنه»دنیز کیفش را بر میداره در ماشین قفل میکنه دنیز در حال راه رفتن که می بینه چند تا پسر لات به طرفش میان دنیز توجهی نمیکنه و به راهش ادامه میده به کنار پسر که میرسه که پسره دستش را روی دنیز میکشه دنیز اولش خودش رد میده که پسر کیف دنیز را میکشه بعد دستش را میندازه میگه:«خوشگله امشب بیکاری؟ میخوای بریم خوش بگذرونیم بدن خوبی داری نکنه ورزش میکنی؟ میخوای بریم نوشیدنی بخوریم و یکم ورزش کنیم» سخن نویسندها:«من این جمله به گردن نمی گیرم تقصیر مغز منحرفتونه» گویا کیم در حال تماشا این صحنه بود با عصبانیت به طرف کسایی که در حال اذیت کردن دنیز بودند که دنیز خودش زودتر دست به کار میشه«ودر واقع دنیز یک کیک بوکسینگ کار حرفه ای و حتی تو چندتا مسابقه بین شهر ها مدال طلا دریافت کرد»دنیز دست پسره را از روی شونش بر می داره و به طرف پسر بر میگرده دوتا دستش را دور گردن پسر می اندازه میگه:« اره ورزشکارم می خوای با هم تمرین کنیم»پسر دستاش دور کمر دنیز می ذاره میگه:«آره»دنیز:«خودت خواستی»دنیز با سرش به سر پسر ضربه میزنه زمانی که پسر خم دنیز با زانوش محکم میزنه تو دل پسره یکی از پسر از پشت مو های دنیز می گیره دنیز با آرنج میزنه به قفسه سینه پسر بعد با سرش به صورت پسری که پشت سرش قرار داره میزنه دست پسر جدا می شه از موهای دنیز دست پسر و گردنش را می گیره و هلش میده به طرف پسر اولی کله هاشون میخوره به هم و میافتن روی هم پسر سومی به اطراف نگاه می کنه و چوب را برمیداره و سعی می کنه به سر دنیز ضربه بزنه که دنیز جاخالی میده و محکم با پاش میزنه وسط پاهای پسر که از درد به خودش می پیچه کیم که درحال تماشا دنیز بود میگه:《آخ این درد داشت》دنیز هنوز که متوجه حضور کیم نشد ...
دنیز و کیم به طرف خونه کیم می رفتند که کیم متوجه میشه لنز دوربین را جا گذاشته به دنیز میگه:«لنز دوربین را جا گذاشتم»دنیز:«تو چقدر دست پا چلفتی که لنز دوربین را جا گذاشتی»کیم:«اتش بست فقط برای یک ساعت بود؟» دنیز:«آره همینقدر بخاطر اینکه می خواستم هر چه زودتر از شرت خلاص شم»کیم:«نیست که من کشته مرده اینم باهات وقت بگذرونم»دنیز:«وای چقدر عالی پس بیا هر چه زودتر اون لنز دوربین را پیدا کنیم» دنیز دور میزنه و به محل عکاسی میره و کیم میگه:«همین جا وایسا برم لنز را پیدا کنم»دنیز:«تو فکر کردی کی هستی که بهم دستور میدی؟هرچند که منم دلم نمیخواست همرات بیام»کیم با عصبانیت به دنیز نگاه میکنه تو دلش میگه:این دختره هیج جوره کم نمیاره بهتر هر چه زودتر لنز پیدا کنم))کیم از ماشین پیاده می شه
کمی بعد دنیز از ماشین پیاده می شه میگه:«حدود چهل و پنج دقیقه گذشته و این پسره عوضی سر و کله اش پیدا نشده حتما میخواد منو اذیت کنه»دنیز کیفش را بر میداره در ماشین قفل میکنه دنیز در حال راه رفتن که می بینه چند تا پسر لات به طرفش میان دنیز توجهی نمیکنه و به راهش ادامه میده به کنار پسر که میرسه که پسره دستش را روی دنیز میکشه دنیز اولش خودش رد میده که پسر کیف دنیز را میکشه بعد دستش را میندازه میگه:«خوشگله امشب بیکاری؟ میخوای بریم خوش بگذرونیم بدن خوبی داری نکنه ورزش میکنی؟ میخوای بریم نوشیدنی بخوریم و یکم ورزش کنیم» سخن نویسندها:«من این جمله به گردن نمی گیرم تقصیر مغز منحرفتونه» گویا کیم در حال تماشا این صحنه بود با عصبانیت به طرف کسایی که در حال اذیت کردن دنیز بودند که دنیز خودش زودتر دست به کار میشه«ودر واقع دنیز یک کیک بوکسینگ کار حرفه ای و حتی تو چندتا مسابقه بین شهر ها مدال طلا دریافت کرد»دنیز دست پسره را از روی شونش بر می داره و به طرف پسر بر میگرده دوتا دستش را دور گردن پسر می اندازه میگه:« اره ورزشکارم می خوای با هم تمرین کنیم»پسر دستاش دور کمر دنیز می ذاره میگه:«آره»دنیز:«خودت خواستی»دنیز با سرش به سر پسر ضربه میزنه زمانی که پسر خم دنیز با زانوش محکم میزنه تو دل پسره یکی از پسر از پشت مو های دنیز می گیره دنیز با آرنج میزنه به قفسه سینه پسر بعد با سرش به صورت پسری که پشت سرش قرار داره میزنه دست پسر جدا می شه از موهای دنیز دست پسر و گردنش را می گیره و هلش میده به طرف پسر اولی کله هاشون میخوره به هم و میافتن روی هم پسر سومی به اطراف نگاه می کنه و چوب را برمیداره و سعی می کنه به سر دنیز ضربه بزنه که دنیز جاخالی میده و محکم با پاش میزنه وسط پاهای پسر که از درد به خودش می پیچه کیم که درحال تماشا دنیز بود میگه:《آخ این درد داشت》دنیز هنوز که متوجه حضور کیم نشد ...
۱۰.۷k
۲۴ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.