تک پارتی[ تهیونگ ]
تک پارتی[ تهیونگ ]
فوبیای رعدوبرق
علامت ها ا.ت+ تهیونگ_
ویو ا.ت
داشتم کارای خونه رو انجام میدادم به ساعت روی دیوار نگاهی انداختم ساعت ۱۰:۴۵ بود دیگه باید تا الان میومد با نگرانی نشستم رو مبل و به تهیونگ زنگ زدم اما بر نداشت یهو رعدوبرق زد من که فوبیای رعدوبرق دارم سریع گوشیمو برداشتم رفتم اتاق
ویو راوی
ا.ت رفت توی اتاقش و همش به تهیونگ زنگ میزد اما جواب نمی داد
ویو تهیونگ
امروز کمپانی خیلی بهمون کارداد مجبور شدیم تو کمپانی بمونیم به نگاهی انداختم خیلی دیر شده بود حتما ا.ت از نگرانی مرده فوری لباسامو پوشیدم حرکت کردم که یهو بارون شروع به باریدن کرد و رعدوبرق زد یهو یادم افتاد ا.ت فوبیای رعدوبرق داره سریع تر روندم و رسیدم خونه
_ا.ت عشقم کجایی
هیچی نشنید
ویو تهیونگ
فوران بدو کردم سمت اتاق دیدم رفته زیر پتو داره گریه میکنه رفتم بغلش کردم
_چاگی ببخشید دیر اومدم
+ته.....تهیونگ م...من می...ترسم
_نترس عشقم من اینجام
ویو راوی
تهیونگ ا.ت رو بغل کرد و خوابیدن
غصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید
فوبیای رعدوبرق
علامت ها ا.ت+ تهیونگ_
ویو ا.ت
داشتم کارای خونه رو انجام میدادم به ساعت روی دیوار نگاهی انداختم ساعت ۱۰:۴۵ بود دیگه باید تا الان میومد با نگرانی نشستم رو مبل و به تهیونگ زنگ زدم اما بر نداشت یهو رعدوبرق زد من که فوبیای رعدوبرق دارم سریع گوشیمو برداشتم رفتم اتاق
ویو راوی
ا.ت رفت توی اتاقش و همش به تهیونگ زنگ میزد اما جواب نمی داد
ویو تهیونگ
امروز کمپانی خیلی بهمون کارداد مجبور شدیم تو کمپانی بمونیم به نگاهی انداختم خیلی دیر شده بود حتما ا.ت از نگرانی مرده فوری لباسامو پوشیدم حرکت کردم که یهو بارون شروع به باریدن کرد و رعدوبرق زد یهو یادم افتاد ا.ت فوبیای رعدوبرق داره سریع تر روندم و رسیدم خونه
_ا.ت عشقم کجایی
هیچی نشنید
ویو تهیونگ
فوران بدو کردم سمت اتاق دیدم رفته زیر پتو داره گریه میکنه رفتم بغلش کردم
_چاگی ببخشید دیر اومدم
+ته.....تهیونگ م...من می...ترسم
_نترس عشقم من اینجام
ویو راوی
تهیونگ ا.ت رو بغل کرد و خوابیدن
غصه ی ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید
۲.۹k
۱۳ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.