پارت

پارت۲
وقتی پسر عموت بود
درخواستی
وقتی رسید رفت و یه دوش گرفت و یه لباس خوب پوشید و موهاش و خشک کرد و یه ارایش ملایم کرد که صدای زنگ دراومد و فهمید مهمونا اومدن اظطراب شدیدی گرفت ولی خودش و اروم کرد و رفت پایین و سلام کرد و بعد از سلام و احوالپرسی به مادرش کمک میکرد که زن عموش اومد و گفت یونجو بره بشینه و خودش کمک میده
یونجو رفت و نزدیک شوگا نشست و یحور به شوگا علامت داد که بیاد بالا
و بالاخره موفق شد اول یونجو رفت و بعد شوگا
شوگا:چیشده چرا رنگت پریده حالت خوب نیست
یونجو: من من
شوگا:چی بگو حون به لبم کردی
یونجو:من باردارم
شوگا:چ....چی
یونجو:باید چیکار کنم پدرم اگه بفهمه منو میکشه
شوگا:ازدواج میکنیم
یونجو:ولی اخه چطوری دختر عمو و پسر عمو اینجا حق ندارن ازدواج کنن
شوگا:همین که میگم ولی حق نداری سقط کنی
یونجو: چطور میخوای همه جی رو درست کنی
شوگا:من درست میکنم تو نگران نباش
و بعد از حرفاشون جوریکع کسی متوجه نشه رفتن پایین بعد از چند ساعتی خانواده عموی یونجو رفتن و یونجو هم رفت و خوابید و فردا خیلی زود بلند شد و رفت سرکار
ظهر بود که برگشت خونه و دید پدر عصبانی نشسته تا یونجو رو دید به سمتش اومد و
..............
دیدگاه ها (۱۳)

پارت۳وقتی پسر عموت بوددرخواستی عصبانی اومد به سمتش و یه سیل...

پارت۴وقتی پسر عموت بوددرخواستیدکتر:نگران نباشید حال مادر و ب...

وقتی پسر عموت بود و توی رابطه بودیندرخواستیمین یونجویه دختر ...

پارت اخرغمگین عضو هشتمدرخواستی روز خاکسپاری بود همه ناراحت ب...

#عشق_جنایت 🔪پارت 21جینو:رفتیم سمت ساحل قدم بزنیم.... همینطور...

⁶⁸**ا/ت:** «می‌دونم... اما اون نمی‌خواستم کسی بدونه....» **...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط