فیک:شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
فیک:شروعی به نام نفرت و پایانی به نام عشق
part³⁴
چانسونگ:" مطمعنی این جواب میده؟ "
" جواب که هیچی دوباره عاشقت میشه "a.t
چانسونگ:" دوباره بهم برمیگردیم یورا "
به طرف دختر برگشت که داشت اونجا را ترک میکرد
چانسونگ:" هی کجا داری میری؟ "
" من بهتره که برم خودتون حلش کنید، بابا تو از پسش بر میایی "a.t
چانسونگ:" میتونم "
به طرف در برگشت و زنگزد
چانسونگ:" اره، من میتونم "
در باز شد
یورا با دیدن چهرهی شوهر سابقش لبخندش محو شد و اخم کوچیکی روی صورتش نشست
یورا:" اینجا چه غلطی میکنی؟ "
چانسونگ:" اوح عشقم یورا، چقدر اصلا فرق نکردی هعهع "
یورا:" گورتو گم کن "
خواست در ببنده که چانسونگ پاشو بین در گذاشت
چانسونگ:" باید حرف بزنیم "
یورا:" حرفی باهات ندارم برگرد همون قبرستونی که بودی "
چانسونگ:" فقط یه بار به حرفام گوش کن، لطفا "
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
با استرس پشت دفتر جئون ایستاده بود
" من میتونم، اره میتونم...باید از پسش بر بیام "a.t
نفسشو بیرون داد
دستش بالا گرفت و به در چند ضربه آرومی وارد کرد
هیچ جوابی نشنید و دوباره در زد
با دقت به صدای که از پشت در میآمد گوش سپرده بود ولی چیزی متوجه نمیشد
ناگهان صدا قطع شد
نگران دستگیره در را پایین آورد و در باز کرد
با دیدن صحنه دستگیره ول کرد و به دو فرد روبهروش نگاه کرد
جئون و همسرش انیل در حال بوسیدن هم بودند
قطره اشکی از چشمان دختر سرازیر شد
جئون با دیدن دختر در چهارچوب در از این فاصله گرفت
" ا.ت...؟ "jk
به سرعت اونحا رو ترک کرد
پشت در آسانسور ایستاد که جئون از اتاق بیرون امد
با سرعت داشت بهش نزدیک میشد و اسمشو صدا میزد
بیخال آسانسور شد و از پله ها فرار کرد
part³⁴
چانسونگ:" مطمعنی این جواب میده؟ "
" جواب که هیچی دوباره عاشقت میشه "a.t
چانسونگ:" دوباره بهم برمیگردیم یورا "
به طرف دختر برگشت که داشت اونجا را ترک میکرد
چانسونگ:" هی کجا داری میری؟ "
" من بهتره که برم خودتون حلش کنید، بابا تو از پسش بر میایی "a.t
چانسونگ:" میتونم "
به طرف در برگشت و زنگزد
چانسونگ:" اره، من میتونم "
در باز شد
یورا با دیدن چهرهی شوهر سابقش لبخندش محو شد و اخم کوچیکی روی صورتش نشست
یورا:" اینجا چه غلطی میکنی؟ "
چانسونگ:" اوح عشقم یورا، چقدر اصلا فرق نکردی هعهع "
یورا:" گورتو گم کن "
خواست در ببنده که چانسونگ پاشو بین در گذاشت
چانسونگ:" باید حرف بزنیم "
یورا:" حرفی باهات ندارم برگرد همون قبرستونی که بودی "
چانسونگ:" فقط یه بار به حرفام گوش کن، لطفا "
╞╟╚╔╩╦ ╠═ ╬╧╨╤
با استرس پشت دفتر جئون ایستاده بود
" من میتونم، اره میتونم...باید از پسش بر بیام "a.t
نفسشو بیرون داد
دستش بالا گرفت و به در چند ضربه آرومی وارد کرد
هیچ جوابی نشنید و دوباره در زد
با دقت به صدای که از پشت در میآمد گوش سپرده بود ولی چیزی متوجه نمیشد
ناگهان صدا قطع شد
نگران دستگیره در را پایین آورد و در باز کرد
با دیدن صحنه دستگیره ول کرد و به دو فرد روبهروش نگاه کرد
جئون و همسرش انیل در حال بوسیدن هم بودند
قطره اشکی از چشمان دختر سرازیر شد
جئون با دیدن دختر در چهارچوب در از این فاصله گرفت
" ا.ت...؟ "jk
به سرعت اونحا رو ترک کرد
پشت در آسانسور ایستاد که جئون از اتاق بیرون امد
با سرعت داشت بهش نزدیک میشد و اسمشو صدا میزد
بیخال آسانسور شد و از پله ها فرار کرد
۱۶.۳k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.