رویای تو :) پارت ۱۲
رویای تو :) پارت ۱۲
ته : چجور همکاری ای ؟
کوک نگاهی به صندلی هاشون انداخت و با سر بهش فهموند که بشینه .
وقتی نشستن شروع کرد به صحبت کردن
کوک : ببینید شما باید از سینگلی دربیاید و من هم به خاطر همکارم که دست از سرم برداره . پس نظرتون چیه که من و شما یه قرارداد ببندیم که وانمود کنیم کاپل هستیم تا همکار من دست از سرم برداره و شما هم مشکلتون حل بشه ، اما واقعی نیست . فقط وانمود میکنیم .
حرفش رو پایان داد و نگاهشو داد به تهیونگ که توی فکر فرو رفته بود .
اگه قبول میکرد میتونست محموله هاشو از جانگ پس بگیره ولی باند های دیگه چی میگن راجبشون ؟ هیچوقت حرف بقیه براش مهم نبود اما الان حس عجیبی داشت .
وقتی جونگکوک کارت خودش رو گذاشت روبروی ته فهمید که سکوتش طولانی شده .
کوک : تاقبل از ساعت ۱۰ شب بهم خبر بده .
اومد بیرون و به یونگی و جیمین که توی ماشین منتظرش بودن نگاهی انداخت .
سوار شد و بدون هیچ حرفی به سمت عمارتشون راه افتادن .
ادامه دارد ...
ته : چجور همکاری ای ؟
کوک نگاهی به صندلی هاشون انداخت و با سر بهش فهموند که بشینه .
وقتی نشستن شروع کرد به صحبت کردن
کوک : ببینید شما باید از سینگلی دربیاید و من هم به خاطر همکارم که دست از سرم برداره . پس نظرتون چیه که من و شما یه قرارداد ببندیم که وانمود کنیم کاپل هستیم تا همکار من دست از سرم برداره و شما هم مشکلتون حل بشه ، اما واقعی نیست . فقط وانمود میکنیم .
حرفش رو پایان داد و نگاهشو داد به تهیونگ که توی فکر فرو رفته بود .
اگه قبول میکرد میتونست محموله هاشو از جانگ پس بگیره ولی باند های دیگه چی میگن راجبشون ؟ هیچوقت حرف بقیه براش مهم نبود اما الان حس عجیبی داشت .
وقتی جونگکوک کارت خودش رو گذاشت روبروی ته فهمید که سکوتش طولانی شده .
کوک : تاقبل از ساعت ۱۰ شب بهم خبر بده .
اومد بیرون و به یونگی و جیمین که توی ماشین منتظرش بودن نگاهی انداخت .
سوار شد و بدون هیچ حرفی به سمت عمارتشون راه افتادن .
ادامه دارد ...
۸.۶k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.