پارت ۸
پارت ۸
ویو تهیونگ
رفتم پیشه یونا دیدم داره تلویزیون نگاه میکنه من واقعا عاشق یونا هستم ولی اون یکم باهام سرد شده
نشستم کنارش
اومد بغلم کرد
یونا: ددی برایه ات غذا بردم اون نخورد دستمو چرخوند موهامو کشید گفت تهیونگ ماله منه منم دردم اومد گریه کردم من نمیخوام ات تویه عمارته من باشه (میام پارت میکنم عوضی🔪)
تهیونگ: اون دوباره اونکاره کرد حسابشو میرسم (عصبی)
تهیونگ پاشد رفت زیرزمین
تهیونگ: اتتتتتتتت (عربده)
ات: بله ارباب چیشده
لونا از بغله ات اومد بیرون رفت یه گوشه اونجا نشست چون میترسید
تهیونگ: خودتو نزن به اون راه دختریه هرزه (عربده) رفتی دوباره اونکاره کردی (داد)
ات:(خنده) دوباره میخوای منو شکنجه بدی
تهیونگ: زهره مار اره میخوام ولی ایندفعه شدید تر (نشخند)
تهیونگ شروع کرد به شکنجه دادن
بعد2 ساعت تموم
بچها من میرم بیرون بعدن میام براتون میزارم
لایک 🔪🔪🔪🔪
#فیک_تهیونگ
ویو تهیونگ
رفتم پیشه یونا دیدم داره تلویزیون نگاه میکنه من واقعا عاشق یونا هستم ولی اون یکم باهام سرد شده
نشستم کنارش
اومد بغلم کرد
یونا: ددی برایه ات غذا بردم اون نخورد دستمو چرخوند موهامو کشید گفت تهیونگ ماله منه منم دردم اومد گریه کردم من نمیخوام ات تویه عمارته من باشه (میام پارت میکنم عوضی🔪)
تهیونگ: اون دوباره اونکاره کرد حسابشو میرسم (عصبی)
تهیونگ پاشد رفت زیرزمین
تهیونگ: اتتتتتتتت (عربده)
ات: بله ارباب چیشده
لونا از بغله ات اومد بیرون رفت یه گوشه اونجا نشست چون میترسید
تهیونگ: خودتو نزن به اون راه دختریه هرزه (عربده) رفتی دوباره اونکاره کردی (داد)
ات:(خنده) دوباره میخوای منو شکنجه بدی
تهیونگ: زهره مار اره میخوام ولی ایندفعه شدید تر (نشخند)
تهیونگ شروع کرد به شکنجه دادن
بعد2 ساعت تموم
بچها من میرم بیرون بعدن میام براتون میزارم
لایک 🔪🔪🔪🔪
#فیک_تهیونگ
۱۰.۲k
۱۶ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.