عشق خشن من ❤️ پارت 59
از بیمارستان رفتم بیرون و یه تاکسی گرفتم به سمت خونه که یهو گوشیم زنگ خوردکوشی رو از تو کیفم بیرون آوردم دیدم لیسا بود جواب دادم
+الو
@ا.ت (در حال گریه . تو کل مکالمه گریه می کنه)
+لیسا خوبی چرا داری گریه می کنی هان چی شده
@گریه......
+لیسا با توم ها چی شده زود باش حرف بزن نکنه تهیونگ چیزی بهت گفته اگه اینطوری خودم به حسابش میرسم ها... لیسا با توم حرف بزن
@داداشم. هق هق هق هق
+چا اون وو. چی لیسا زود باش حرف بزن دختر داری دیونم می کنی
@داداشم هق هق هق تصادف کرده
+چی ... چی گفتی
که یه دفعه چشمام سیاهی رفت تو تاکسی بی هوش شدم فقط صدای راننده تاکسی می آمد
ت:خانم خانم خانم حالتون خوبه خانم
ویو راننده تاکسی
تو راه برویم که یکی به خانم نمی دونم چی گفت اما بی هوش شد هرچی صداش کردم جواب نداد اون به بیمارستان بردم دکتر آمدن و نبضش رو گرفتن و بردن تو یه اتاق بهش سرو زدن
دکتر:شما چیکارش هستین
راننده تاکسی:خوب من راننده تاکسیم ایشون رو سوار کردم و داشتیم می رفتیم که یه نفر بهش زنگ زد فکر کنم خبر بدی بهش دادن اونم بی هوش شد
دکتر:به یه شوکه عصبی به ایشون وارد شدن خوب شد که زود به اینجا اچردینش وگرنه بچه شون از دست می دادن
راننده:چی بچه
دکتر :به ایشون باردار هشت
ت:بله الان من می تونم برم
در:بله ولی اول به خانواده خبر بدین بعد
ت:اما من که خانواده رو نمیشناسم
د:گوشیش پیش شماست
ت: بله اما رمز داره
د:خوب پس تا بهوش میاد منتظر بمونید
ت:بله
رفتم تو اتاق دیدم که خانم بهوش آمد و داشت از روی تخت بلند می شد
ت:خانم شما دارین چیکار می کنید
+ولم کنید بزارین من برم
ت: لطفاً آروم باشد برای بچه تو شکمتون بد لطفاً بخاطر بچه آروم باشید و بزارید سروم شما تموم شده
که آروم شد و و روی تخت نشست و دستش رو گذاشت روی شکمش و شروع به گریه کرد
+میشه لطفاً گوشیم رو بهم بدی
ت:بله حتما
+ممنون
گوشی رو بهش دادم و به یه نفر زنگ زد..
+لیسا هق هق شما آلن کدام بیمارستانید هان .....
آهان منم اونجام الان میام تو کدام بخش ...هق هق باشه
از روی تخت بلند شد بره که سر شون کیج رفت کم مونده بود بیوفته رفتم دستشون رو گرفتم
ت:خوبین خانم
+خوبم .... ببخشید میشه منو تا دم در اتاق عمل ببرید
ت:بله حتما
دست شون رو گرفتم و تا اونجا بردمشون . دم در اتاق عمل کلی آدم بود همه داشتن گریه می کردن که یه نفر آمد و اون دختره رو بغل و دختر خشکش زده بود اصلا حرفی نمی زد و مثل مردهای متحرک شده بود دلم خیلی به حالش سوخت خانم اون بغل کرد و رفتن نشستن روی یه صندلی که یه آقا آمد پیش من
#شما کی هستین
ت:من راننده تاکسی هستم . وقتی داشتم خانم رو می رسوند تو ماشین بیهوش شدن بخاطر اون آوردنش بیمارستان و الآنم اوردمشون اینجا
#بله واقعا ممنون
ت:اینا وسایل خانم هستن
#ممنون
می خواستم برم که یادم آمد بهشون بگم نه باید حال خانم بد باشه بخاطر بچه
ت:راستی آقا
#بله
ت:خانم بارداره نه باید بهش استرس وارد بش لطفاً مراقبش باشید
#بارداره ....با تعجب..
ت:بله مگه شما نمی دونستی
#نه ..بازم ممنون
ت:خواهش می کنم
و از اونجا رفتم .....
ویو ا.ت
وقتی اون خبر رو به من دادن انگار همه چیز تو سرم خراب شد تو تاکسی بیهوش شدم وقتی چشمام رو باز کردم دیدم که تو بیمارستان راننده تاکسی منو آورده بود اولش خیلی بی تابی می کردم می خواستم برم که جلوم روگرفت وقتی گفت که کم مونده بود بچم رو از دست بدم یکم آروم تر شدم و نشستم بعدش به لیسا زنگ زدم که گفت تو همون بیمارستانین که من بودم با کمک راننده تا دم اتاق عمل رفتیم همه اونجا داشتن گریه می کردن من حتا نمی تونستم گریه کنم و همه چیز رو توی خودم ریختم که مادر آمد و منو بغل کرد و گریه
م.چ:وایی دخترم هق هق ببین چه به سرمون آمد هق هق پسرم الان اون تو داره با مرگ دست و پنجه نرم می کنه که لیسا آمد جلو گفت
@مامان برو کنار مگه حال ا.ت رو نمی بینی . عزیرم بیا اینجا بشین
رفتم و نشستم روی صندلی فقط به یه نقطه خیره شدم اگه بلایی سرش بیاد من دیگه نمی توانم زنده بمون که تهیونگ آمد بیشم
#ابجی حالت خوبه
+........
#ا.ت لطفاً تو خودت نریز گریه کن بزار آروم شب
+........
#ببینم می دونستی که حامله ای
+سرم رو به نشانه بله تکون دادم
@چی تو بارداری
#اره بارداره اون مرده کی آورده بودم بهم گفت
@وایی نه خدایا
بعدش تعیونگ محکم بغلم کرد و که وقتی بغلم کرد یه اشک از گوشه چشمام آمد پایین. تو بغل داداشم بود که دکتر از اتاق آمد بیرون و همه به سمتش دویدم
#چی شد هان
پ.چ:آقای دکتر چی شده
دکتر :خوب راستش عمل موافقید آمیز بود
@اییی خدایا شکرت
دکتر :اما ایشون .....
ادامه داره
+الو
@ا.ت (در حال گریه . تو کل مکالمه گریه می کنه)
+لیسا خوبی چرا داری گریه می کنی هان چی شده
@گریه......
+لیسا با توم ها چی شده زود باش حرف بزن نکنه تهیونگ چیزی بهت گفته اگه اینطوری خودم به حسابش میرسم ها... لیسا با توم حرف بزن
@داداشم. هق هق هق هق
+چا اون وو. چی لیسا زود باش حرف بزن دختر داری دیونم می کنی
@داداشم هق هق هق تصادف کرده
+چی ... چی گفتی
که یه دفعه چشمام سیاهی رفت تو تاکسی بی هوش شدم فقط صدای راننده تاکسی می آمد
ت:خانم خانم خانم حالتون خوبه خانم
ویو راننده تاکسی
تو راه برویم که یکی به خانم نمی دونم چی گفت اما بی هوش شد هرچی صداش کردم جواب نداد اون به بیمارستان بردم دکتر آمدن و نبضش رو گرفتن و بردن تو یه اتاق بهش سرو زدن
دکتر:شما چیکارش هستین
راننده تاکسی:خوب من راننده تاکسیم ایشون رو سوار کردم و داشتیم می رفتیم که یه نفر بهش زنگ زد فکر کنم خبر بدی بهش دادن اونم بی هوش شد
دکتر:به یه شوکه عصبی به ایشون وارد شدن خوب شد که زود به اینجا اچردینش وگرنه بچه شون از دست می دادن
راننده:چی بچه
دکتر :به ایشون باردار هشت
ت:بله الان من می تونم برم
در:بله ولی اول به خانواده خبر بدین بعد
ت:اما من که خانواده رو نمیشناسم
د:گوشیش پیش شماست
ت: بله اما رمز داره
د:خوب پس تا بهوش میاد منتظر بمونید
ت:بله
رفتم تو اتاق دیدم که خانم بهوش آمد و داشت از روی تخت بلند می شد
ت:خانم شما دارین چیکار می کنید
+ولم کنید بزارین من برم
ت: لطفاً آروم باشد برای بچه تو شکمتون بد لطفاً بخاطر بچه آروم باشید و بزارید سروم شما تموم شده
که آروم شد و و روی تخت نشست و دستش رو گذاشت روی شکمش و شروع به گریه کرد
+میشه لطفاً گوشیم رو بهم بدی
ت:بله حتما
+ممنون
گوشی رو بهش دادم و به یه نفر زنگ زد..
+لیسا هق هق شما آلن کدام بیمارستانید هان .....
آهان منم اونجام الان میام تو کدام بخش ...هق هق باشه
از روی تخت بلند شد بره که سر شون کیج رفت کم مونده بود بیوفته رفتم دستشون رو گرفتم
ت:خوبین خانم
+خوبم .... ببخشید میشه منو تا دم در اتاق عمل ببرید
ت:بله حتما
دست شون رو گرفتم و تا اونجا بردمشون . دم در اتاق عمل کلی آدم بود همه داشتن گریه می کردن که یه نفر آمد و اون دختره رو بغل و دختر خشکش زده بود اصلا حرفی نمی زد و مثل مردهای متحرک شده بود دلم خیلی به حالش سوخت خانم اون بغل کرد و رفتن نشستن روی یه صندلی که یه آقا آمد پیش من
#شما کی هستین
ت:من راننده تاکسی هستم . وقتی داشتم خانم رو می رسوند تو ماشین بیهوش شدن بخاطر اون آوردنش بیمارستان و الآنم اوردمشون اینجا
#بله واقعا ممنون
ت:اینا وسایل خانم هستن
#ممنون
می خواستم برم که یادم آمد بهشون بگم نه باید حال خانم بد باشه بخاطر بچه
ت:راستی آقا
#بله
ت:خانم بارداره نه باید بهش استرس وارد بش لطفاً مراقبش باشید
#بارداره ....با تعجب..
ت:بله مگه شما نمی دونستی
#نه ..بازم ممنون
ت:خواهش می کنم
و از اونجا رفتم .....
ویو ا.ت
وقتی اون خبر رو به من دادن انگار همه چیز تو سرم خراب شد تو تاکسی بیهوش شدم وقتی چشمام رو باز کردم دیدم که تو بیمارستان راننده تاکسی منو آورده بود اولش خیلی بی تابی می کردم می خواستم برم که جلوم روگرفت وقتی گفت که کم مونده بود بچم رو از دست بدم یکم آروم تر شدم و نشستم بعدش به لیسا زنگ زدم که گفت تو همون بیمارستانین که من بودم با کمک راننده تا دم اتاق عمل رفتیم همه اونجا داشتن گریه می کردن من حتا نمی تونستم گریه کنم و همه چیز رو توی خودم ریختم که مادر آمد و منو بغل کرد و گریه
م.چ:وایی دخترم هق هق ببین چه به سرمون آمد هق هق پسرم الان اون تو داره با مرگ دست و پنجه نرم می کنه که لیسا آمد جلو گفت
@مامان برو کنار مگه حال ا.ت رو نمی بینی . عزیرم بیا اینجا بشین
رفتم و نشستم روی صندلی فقط به یه نقطه خیره شدم اگه بلایی سرش بیاد من دیگه نمی توانم زنده بمون که تهیونگ آمد بیشم
#ابجی حالت خوبه
+........
#ا.ت لطفاً تو خودت نریز گریه کن بزار آروم شب
+........
#ببینم می دونستی که حامله ای
+سرم رو به نشانه بله تکون دادم
@چی تو بارداری
#اره بارداره اون مرده کی آورده بودم بهم گفت
@وایی نه خدایا
بعدش تعیونگ محکم بغلم کرد و که وقتی بغلم کرد یه اشک از گوشه چشمام آمد پایین. تو بغل داداشم بود که دکتر از اتاق آمد بیرون و همه به سمتش دویدم
#چی شد هان
پ.چ:آقای دکتر چی شده
دکتر :خوب راستش عمل موافقید آمیز بود
@اییی خدایا شکرت
دکتر :اما ایشون .....
ادامه داره
۹.۲k
۲۲ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.