قلب سیاه pt18
قلب سیاه pt18
وسطای فیلم بود که گوشی آت زنگ خورد
+بله
~شیون مسموم شده
+الان میایم
~باشع
آت بلند شد و رفت تو اتاق لباساشو عوض کرد اومد بیرون
_کجا
+چیزه ، من یکم کار دارم ، برات غذا سفارش دادم اومد خودت بگیرش
آت رفت بیرون و با کمک آسانسور رفت پارکینگ و سوار ماشین شد و به سمت بیمارستان حرکت کرد
.
+کجاس
~تو اتاقش
آت رفت تو اتاق شیون
+حالت خوبه
√اره
+آخرین کسایی که اومدن تو اتاقت رو یادته
√فقط پرستار اومد
+همون پرستاری که از اول بود
√یبار اون اون. بیارم یکی دیگه
+چیکار کرد
√سرمو عوض کرد
+وقتی عوض کرد چه حالتی بهت دست داد
√تشنم شد
آت به بطری نیمه خالی کنار تخت نگاه کرد و بعد جیمینو صدا زد
~چیه
+این بطری ابو بفرست آزمایشگاه
~باشه
آت همراه با جیمین از اتاق خارج شد و منتظر جواب آزمایشا شد
.
بعد از چند دقیقه جواب اومد
~اب تمیز بوده
+پس باید از طریق سرم مسموش کرده باشه
~چرا به اب شک کردی
+اگه یادت باشه قبلاً همچین موردی پیش اومد که وقتی سرم جدید تزریق شد به قربانی خس تشنگی دست میده و تو بطری آب دارو مسموئیت ریخته بودن
~ولی این یارو زرنگ تر از این حرفاس
+حالا هرچی ، بقیشون میسپارم به تو من میرم ، خبری شد بهم بگو
~باشه
آت از بیمارستان زد بیرون و رفت سمت خونه،وقتی درو باز کرد جونکوک رو ندید ،اتاقارو گشت ولی اونجا هم نبود
شماره تلفنش هم نداشت که بخواد زنگ بزنه
به جیمین زنگ زد ولی اونم جواب نداد
از خونه زد بیرون با تمام سرعت به سمت سازمان رفت
وقتی رسید سریع رفت سمت بخش پزشک ها
+دکتر جئون اینجاست
¢نمیدونم
از یه پرستار پرسید ولی جوابی که میخواستو نگرفت
سریع رفت سمت اتاق جونکوک درو باز کرد ولی با اتاق خالی مواجه شد
_اینجا چیکار میکنی
با صدای پشت سرش برگشت ، آت تازه تونست نفس بکشه ، البته همین نفس کشیدن هم فقط برای چند ثانیه بود
وسطای فیلم بود که گوشی آت زنگ خورد
+بله
~شیون مسموم شده
+الان میایم
~باشع
آت بلند شد و رفت تو اتاق لباساشو عوض کرد اومد بیرون
_کجا
+چیزه ، من یکم کار دارم ، برات غذا سفارش دادم اومد خودت بگیرش
آت رفت بیرون و با کمک آسانسور رفت پارکینگ و سوار ماشین شد و به سمت بیمارستان حرکت کرد
.
+کجاس
~تو اتاقش
آت رفت تو اتاق شیون
+حالت خوبه
√اره
+آخرین کسایی که اومدن تو اتاقت رو یادته
√فقط پرستار اومد
+همون پرستاری که از اول بود
√یبار اون اون. بیارم یکی دیگه
+چیکار کرد
√سرمو عوض کرد
+وقتی عوض کرد چه حالتی بهت دست داد
√تشنم شد
آت به بطری نیمه خالی کنار تخت نگاه کرد و بعد جیمینو صدا زد
~چیه
+این بطری ابو بفرست آزمایشگاه
~باشه
آت همراه با جیمین از اتاق خارج شد و منتظر جواب آزمایشا شد
.
بعد از چند دقیقه جواب اومد
~اب تمیز بوده
+پس باید از طریق سرم مسموش کرده باشه
~چرا به اب شک کردی
+اگه یادت باشه قبلاً همچین موردی پیش اومد که وقتی سرم جدید تزریق شد به قربانی خس تشنگی دست میده و تو بطری آب دارو مسموئیت ریخته بودن
~ولی این یارو زرنگ تر از این حرفاس
+حالا هرچی ، بقیشون میسپارم به تو من میرم ، خبری شد بهم بگو
~باشه
آت از بیمارستان زد بیرون و رفت سمت خونه،وقتی درو باز کرد جونکوک رو ندید ،اتاقارو گشت ولی اونجا هم نبود
شماره تلفنش هم نداشت که بخواد زنگ بزنه
به جیمین زنگ زد ولی اونم جواب نداد
از خونه زد بیرون با تمام سرعت به سمت سازمان رفت
وقتی رسید سریع رفت سمت بخش پزشک ها
+دکتر جئون اینجاست
¢نمیدونم
از یه پرستار پرسید ولی جوابی که میخواستو نگرفت
سریع رفت سمت اتاق جونکوک درو باز کرد ولی با اتاق خالی مواجه شد
_اینجا چیکار میکنی
با صدای پشت سرش برگشت ، آت تازه تونست نفس بکشه ، البته همین نفس کشیدن هم فقط برای چند ثانیه بود
۶.۰k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.