پارت
پارت۱
اسلاید ۲ چهره جین ائه
اسلاید ۳ یونیفرم مدرسش
ویو جین ائه
ار خواب بلند شدم اولین روز مدرسه ام بود اونم توی شهر جدید توی شهری که خانواده ام و گم کردم و توی شهری که بدنیا اومدم این شهر خودمه و من احساس غریبی میکنم عجیبه
توی یه رستوران مشغول به کار هستم به هرحال باید یجوری خرج خودم و دربیارم
موهام و شونه کردم و بعد از انجام روتین پوستیم و خوردن صبحانه یونیفرمم و پوشیدم و کیفم و برداشتم و به سمت مدرسه حرکت کردم
توی یه خوابگاه خیلی کوچیک بزور بهم جا دادن نمیدونم باید چیکار کنم و از کجا شروع کنم تا خانواده ام و پیدا کنم
من از بچگی ارزوم بود خواهر کوچیک جونگکوک از بی تی اس باشم ولی خب فقط این خواب و خیال منه و من باید یکمی از رویا دربیام و واقعیت و ببینم
روز اول مدرسه ام بود بعد از اینکه وارد کلاس شدم همه ساکت شدن و بهم خیره شده بودن و این بهم استرس وارد میکرد از بچگی بخاطر رنگ چشمام و موهام همیشه برام قلدری میکردن چون میگفتن که من از اوناخیلی خوشگل ترم و الانم میترسم که برام نکنه قلدری کنن
معلم:خب خودتو معرفی کن و درباره خودت کنی توضیح بده
جین ائه:بله.من جین ائه هستم و تازه از خارج به سئول برگشتم سالهای زیادی از خونه دور بودم و میشه گفت چیزهای زیادی از اینجا نمیدونم تفریح مورد علاقه ام نقاشی و اهنگ گوش کردنه امیدوارم باهم خوب کنار بیایم
معلم:خیلی خب برو و اونجا کنار یانگ می بشین
جی ائه:بله
مدرسه براش خسته کننده بود خب حق هم داشت تازه روز اولش بود ولی حداقل خوب تونست با یانگ می دوست بشه
بعد از تموم شدن مدرسه به رستورانی که توش کار میکرد رفت
که صاحب رستوران اقای چا گفت
آقای چا:امروز اتاق وی ای پی رزرو شده حواستون باشه چیزی نباید بد پیش بره ادم های مهمی قراره به رستوران ما بیان مخصوصا تو که تازه اینجا شروع به کار کردی
جین ائه:بله قربان
آقای چا:اونا واقعا با حضورشون به ما افتخار میدن شما نباید دست از پا خطا کنین
جین ائه با خودش میگفت یعنی چه کسانی قراره به کافه بیان
اون حتی روحش هم خبر نداشت که چه اتفاقاتی در پیش رو قراره سر راهش قرار بگیرن
.............
اسلاید ۲ چهره جین ائه
اسلاید ۳ یونیفرم مدرسش
ویو جین ائه
ار خواب بلند شدم اولین روز مدرسه ام بود اونم توی شهر جدید توی شهری که خانواده ام و گم کردم و توی شهری که بدنیا اومدم این شهر خودمه و من احساس غریبی میکنم عجیبه
توی یه رستوران مشغول به کار هستم به هرحال باید یجوری خرج خودم و دربیارم
موهام و شونه کردم و بعد از انجام روتین پوستیم و خوردن صبحانه یونیفرمم و پوشیدم و کیفم و برداشتم و به سمت مدرسه حرکت کردم
توی یه خوابگاه خیلی کوچیک بزور بهم جا دادن نمیدونم باید چیکار کنم و از کجا شروع کنم تا خانواده ام و پیدا کنم
من از بچگی ارزوم بود خواهر کوچیک جونگکوک از بی تی اس باشم ولی خب فقط این خواب و خیال منه و من باید یکمی از رویا دربیام و واقعیت و ببینم
روز اول مدرسه ام بود بعد از اینکه وارد کلاس شدم همه ساکت شدن و بهم خیره شده بودن و این بهم استرس وارد میکرد از بچگی بخاطر رنگ چشمام و موهام همیشه برام قلدری میکردن چون میگفتن که من از اوناخیلی خوشگل ترم و الانم میترسم که برام نکنه قلدری کنن
معلم:خب خودتو معرفی کن و درباره خودت کنی توضیح بده
جین ائه:بله.من جین ائه هستم و تازه از خارج به سئول برگشتم سالهای زیادی از خونه دور بودم و میشه گفت چیزهای زیادی از اینجا نمیدونم تفریح مورد علاقه ام نقاشی و اهنگ گوش کردنه امیدوارم باهم خوب کنار بیایم
معلم:خیلی خب برو و اونجا کنار یانگ می بشین
جی ائه:بله
مدرسه براش خسته کننده بود خب حق هم داشت تازه روز اولش بود ولی حداقل خوب تونست با یانگ می دوست بشه
بعد از تموم شدن مدرسه به رستورانی که توش کار میکرد رفت
که صاحب رستوران اقای چا گفت
آقای چا:امروز اتاق وی ای پی رزرو شده حواستون باشه چیزی نباید بد پیش بره ادم های مهمی قراره به رستوران ما بیان مخصوصا تو که تازه اینجا شروع به کار کردی
جین ائه:بله قربان
آقای چا:اونا واقعا با حضورشون به ما افتخار میدن شما نباید دست از پا خطا کنین
جین ائه با خودش میگفت یعنی چه کسانی قراره به کافه بیان
اون حتی روحش هم خبر نداشت که چه اتفاقاتی در پیش رو قراره سر راهش قرار بگیرن
.............
- ۸.۱k
- ۲۴ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط