ادامهp99
ادامهp99
چشمامو محکم بستم و باز کردم و خودمو بزور به اشپز خونه رسوندم..
+هففف.. اخیش..
که دیدم کوک هم اومد..
_جواب درست میخوام ات..
+چی میخوری؟ ابمیوه میخوری؟
_دارم ازت سوال میپرسم منو نپیچون..
+حواسم نبود کلم خورد به دیوار..
_منم باور کردم..
+میخوای بکن میخوای هم نکن..
_اینجوری نمیشه..
دستمو گرفت که ببرتم و دستم ازش جدا کردم..
_بیا بریم تو اتاق.. کارت دارم..
+بعدا همه چیرو برات تعریف میکنم.. باشه؟
_بیا بالا بگو..
+ای بابا حالا چه اصراریه؟
_اصراره که خودتو اینجوری کردی..
+میگم دیگه.. فقط الان و کاری نکن..
_تو منو خوب میشناسی ات.. پس الکی حرف درست نکن.. زود
+باشه تو برو منم میام..
_اوکی زود...
حالا رفتم بهش چی بگم؟
مامان خانوم منو فرستادی اینجا که کوک بیاد..؟ خب بیا دیگه اه..
که دیدم مامان اومد..
$کوک چیزی نگفت؟
+نه گفت خوب کاری کردی.. مامان سوالای عجیب میپرسی هااا..
$بگو سرم خورد به کله یکی از دوستام..
+مامان اون باور نمیکنه..
$میخواست انقدر دست پاچلوفتی نباشی که به اینجا برسه..
+مامااان الان وقت این حرفاست؟
$همه جی رو بگو فوقش عصبانی میشه دیگه..
+خیلی ممنون از راهنماییت..
$چمیدونم.. میخوای نامجونو بفرستم بالا پیشت و بحث رو عوض کنه؟
+باشه من میرم بالا تو هم سری بفرستیش.. مامان طول نکشه هااا..
$باشه برو..
اروم اروم حرکت میکردم و هی برمیگشتم که ببینم مامان میگه؟ و هی و هی اروم و اروم.. که مامان رفت و نشست و منم با سرعت تمام از پله ها رفتم بالا..
چشمامو محکم بستم و باز کردم و خودمو بزور به اشپز خونه رسوندم..
+هففف.. اخیش..
که دیدم کوک هم اومد..
_جواب درست میخوام ات..
+چی میخوری؟ ابمیوه میخوری؟
_دارم ازت سوال میپرسم منو نپیچون..
+حواسم نبود کلم خورد به دیوار..
_منم باور کردم..
+میخوای بکن میخوای هم نکن..
_اینجوری نمیشه..
دستمو گرفت که ببرتم و دستم ازش جدا کردم..
_بیا بریم تو اتاق.. کارت دارم..
+بعدا همه چیرو برات تعریف میکنم.. باشه؟
_بیا بالا بگو..
+ای بابا حالا چه اصراریه؟
_اصراره که خودتو اینجوری کردی..
+میگم دیگه.. فقط الان و کاری نکن..
_تو منو خوب میشناسی ات.. پس الکی حرف درست نکن.. زود
+باشه تو برو منم میام..
_اوکی زود...
حالا رفتم بهش چی بگم؟
مامان خانوم منو فرستادی اینجا که کوک بیاد..؟ خب بیا دیگه اه..
که دیدم مامان اومد..
$کوک چیزی نگفت؟
+نه گفت خوب کاری کردی.. مامان سوالای عجیب میپرسی هااا..
$بگو سرم خورد به کله یکی از دوستام..
+مامان اون باور نمیکنه..
$میخواست انقدر دست پاچلوفتی نباشی که به اینجا برسه..
+مامااان الان وقت این حرفاست؟
$همه جی رو بگو فوقش عصبانی میشه دیگه..
+خیلی ممنون از راهنماییت..
$چمیدونم.. میخوای نامجونو بفرستم بالا پیشت و بحث رو عوض کنه؟
+باشه من میرم بالا تو هم سری بفرستیش.. مامان طول نکشه هااا..
$باشه برو..
اروم اروم حرکت میکردم و هی برمیگشتم که ببینم مامان میگه؟ و هی و هی اروم و اروم.. که مامان رفت و نشست و منم با سرعت تمام از پله ها رفتم بالا..
۱۲.۲k
۱۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.