فیک کوک عشق سر سخت من
فیک کوک عشق سر سخت من
( پارت۹)
از زبان ات
کوک نبود نشستم که گوشیم زنگ خورد مامانمه گفتم جان مامانم گفت ات خوبی گفتم اره ولی تن صدای تو اینو نشون نمیده گفت خالت مرده گفتم چی گریه میکرد ازم خواهش کرد که برم پیشش فورا یه بلیط برای ۴ شب گرفتم شام خوردم هیچ کس تا الان نیمومده خوابیدم ساعت ۲ بیدارشدم حاضر شدم و رفتم فرودگاه تا رسیدم فرودگاه ساعت ۴ بود سوار هوا پیما شدم بالاخره رسیدم کره رفتم هتل خوابیدم خستگیم در اومد رفتم پیش مامانم خاک سپاری خالم تموم شد موندم پیش مامانم گوشیم زنگ خورد جیمین بود جواب دادم گفت کجایی گفتم کره و ماجرورو بهش گفتم بعد بهش گفتم پس فردا میام بلیط گرفتم ادرس هواپیمارو دادم گوشی رو قطع کردم تلوزیون روشن کردم عکس کوکبود بغلشم عکس یه دختر که میگفت کوک ۲۳ سالشه و بونا ۲۲
سالشه این دوتا نامزد بودن که کوک نامزدشو به قتل
رسونده الان یاد حرف کوکافتادم گفت من میخوام
به رسانه ها صابت کنم امانمیتونم پس این بوده
خدایا من چقدر کوک رو اذیت کردم سرمو گذاشتم
روی تخت اما خوابم نمیبر کلی سوال توی ذهنم دارم
میخوام از کوک بپرسم
( پارت۹)
از زبان ات
کوک نبود نشستم که گوشیم زنگ خورد مامانمه گفتم جان مامانم گفت ات خوبی گفتم اره ولی تن صدای تو اینو نشون نمیده گفت خالت مرده گفتم چی گریه میکرد ازم خواهش کرد که برم پیشش فورا یه بلیط برای ۴ شب گرفتم شام خوردم هیچ کس تا الان نیمومده خوابیدم ساعت ۲ بیدارشدم حاضر شدم و رفتم فرودگاه تا رسیدم فرودگاه ساعت ۴ بود سوار هوا پیما شدم بالاخره رسیدم کره رفتم هتل خوابیدم خستگیم در اومد رفتم پیش مامانم خاک سپاری خالم تموم شد موندم پیش مامانم گوشیم زنگ خورد جیمین بود جواب دادم گفت کجایی گفتم کره و ماجرورو بهش گفتم بعد بهش گفتم پس فردا میام بلیط گرفتم ادرس هواپیمارو دادم گوشی رو قطع کردم تلوزیون روشن کردم عکس کوکبود بغلشم عکس یه دختر که میگفت کوک ۲۳ سالشه و بونا ۲۲
سالشه این دوتا نامزد بودن که کوک نامزدشو به قتل
رسونده الان یاد حرف کوکافتادم گفت من میخوام
به رسانه ها صابت کنم امانمیتونم پس این بوده
خدایا من چقدر کوک رو اذیت کردم سرمو گذاشتم
روی تخت اما خوابم نمیبر کلی سوال توی ذهنم دارم
میخوام از کوک بپرسم
۶.۱k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.